ویدار - خدای اسکاندیناوی انتقام

  • این را به اشتراک بگذارید
Stephen Reese

    خدایان معدودی در پانتئون اسکاندیناوی یک عمل ساده و مستقیم را به وضوح ویدار نشان می دهند. به نظر می رسد که این خدای آسگاردی و پسر Allfather Odin هدف واحدی دارد - انتقام گرفتن از پدرش و دیگر خدایان Asgardian در طول Ragnarok. در حالی که اطلاعات اندکی از ویدار باقی مانده است، او خدایی گریزان و در عین حال مهم در اساطیر اسکاندیناوی باقی می ماند.

    ویدار کیست؟

    همچنین ویدار، ویدار، و ویتار نوشته شده و عموماً به صورت ترجمه شده است. ویدار خدای انتقام جویی اسکاندیناوی است. ویدار که برادر پسران مشهورتر اودین مانند ثور و بالدور است، به اندازه خواهر و برادرش اسطوره و افسانه ندارد. همچنین ممکن است اطلاعات بیشتری در مورد او وجود داشته باشد، اما فقط تعداد کمی از اسطوره های او تا به امروز باقی مانده است. - رویداد "پایان روز" در اساطیر نورس. با این حال، هیچ چیز واقعاً از ویدار قبل از راگناروک شناخته نشده است - او به طرز عجیبی در تمام اسطوره های دیگر غایب است، حتی آنهایی که قرار است همه خدایان را نشان دهند. . با این حال، حتی به عنوان یک خدای «جوان»، هنوز مکان‌های متعددی در نروژ وجود دارد که نام او را دارند، مانند Virsu (Viðarshof با نام مستعار معبد ویدار ) و Viskjøl (Víðarsskjálf با نام مستعار Crag/قله ویدار). ). آنجاهمچنین تصاویر بی‌شماری از ویدار در تمام اروپای شمالی از جمله بریتانیا وجود دارد، بنابراین جایگاه او در پانتئون نورس با وجود افسانه‌های کمی که درباره او وجود دارد، بلامنازع است.

    ویدار را خدای خاموش نامیده‌اند. از اینکه چقدر اطلاعات ما در مورد او کم است.

    ویدار و فنریر در جریان راگناروک

    یکی از افسانه هایی که ویدار را به شهرت رساند، داستان درگیری او با گرگ غول پیکر فنریر است.

    2>هیولا معروف در واقع پسر خدا لوکی و غول زن آنگربودا است. Fenrir بیشتر زمان خود را در آسگارد به زنجیر گذرانده بود زیرا خدایان از قدرت آن می ترسیدند. آنها می خواستند از این پیشگویی جلوگیری کنند که Fenrir اودین را در طول Ragnarok خواهد کشت. با این حال، اساطیر اسکاندیناوی مبتنی بر این ایده است که سرنوشت گریزناپذیر است.

    پس از اینکه لوکی، سورتور و ارتش غول‌هایشان در طول راگناروک به آسگارد یورش می‌برند، فنریر از زنجیرهای خود رها می‌شود و می‌کشد. خدای همه پدر ویدار برای نجات پدرش خیلی دیر است، ویدار همچنان با هیولا مقابله می کند و سرنوشت خود را برآورده می کند - تنها با یک شمشیر مسلح و یک چکمه جادویی پوشیده است، ویدار روی فک پایین فنریر پا می گذارد، آن را به زمین می چسباند و هیولاها را می گیرد. فک بالا با دست چپش، ماو گرگ را تکه تکه می کند.

    Vidar After Ragnarok

    هرکس چیزی در مورد اساطیر نورس بداند می داند که Ragnarok برای خدایان Asgardian پایان بدی دارد. در واقع، این دانش عمومی است که هیچ کدامآسگاردی ها از نبرد بزرگ جان سالم به در می برند.

    با این حال، دقیقاً اینطور نیست. در بسیاری از اسطوره های نورس چندین خدا وجود دارد که از راگناروک جان سالم به در برده اند.

    دو تن از آنها پسران ثور Magni و Móði و دو نفر دیگر پسران اودین ویدار و Váli هستند. ویدار و والی هر دو خدایان انتقام هستند. ولی با هدف خاص انتقام مرگ برادرش بالدور به دنیا آمد و برای تکمیل این وظیفه مجبور شد در مدت یک روز از نوزادی به بزرگسالی تبدیل شود. نبرد، راگناروک هنوز به عنوان ضایعه ای برای خدایان آسگاردی و به عنوان پایان چرخه جهانی تلقی می شد. بنابراین، در حالی که بقای آنها یک "پیروزی" نیست، نمادی است از اینکه نورس ها چگونه به انتقام نگاه می کردند - تنها چیزی که پس از یک درگیری ویرانگر باقی می ماند.

    اهمیت ویدار در فرهنگ مدرن

    متأسفانه، ویدار واقعاً در فرهنگ مدرن نشان داده نمی شود، به ویژه هنگامی که با مشهورترین برادرش ثور مقایسه می شود. حتی اگر گفته می شد ویدار بعد از ثور - خدای واقعی قدرت - دومین خدای قوی در آسگارد است - بیشتر مظاهر ویدار در پرونده باستان شناسی باقی مانده است. یک استثنای قابل توجه، سه گانه ویدار مایکل جان فریدمن از اواسط دهه 80 است - چکش و شاخ، جویندگان و شمشیر، و قلعه و آتش.

    Wrapping Up

    Vidar یک خدای مهم در اساطیر نورس و احتمالاً یکی از خدایان است.معدودی از خدایان که پس از راگناروک به بازسازی دنیای جدید می‌روند. با این حال، از آنجایی که اطلاعات کمی در مورد او وجود دارد، بدست آوردن تصویری جامع از اینکه ویدار دقیقاً چه کسی بود و نورس ها چگونه به او نگاه می کردند، دشوار است.

    استفان ریس یک مورخ است که در نمادها و اساطیر تخصص دارد. او چندین کتاب در این زمینه نوشته است و آثارش در مجلات و مجلات سراسر جهان به چاپ رسیده است. استفن که در لندن به دنیا آمد و بزرگ شد، همیشه به تاریخ عشق می ورزید. در کودکی، ساعت‌ها به بررسی متون باستانی و کاوش در خرابه‌های قدیمی می‌پرداخت. این امر باعث شد که او به دنبال تحقیقات تاریخی باشد. شیفتگی استفان به نمادها و اساطیر از این اعتقاد او ناشی می شود که آنها اساس فرهنگ بشری هستند. او معتقد است که با درک این اسطوره ها و افسانه ها می توانیم خود و دنیای خود را بهتر بشناسیم.