فهرست مطالب
ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی از جنگ جهانی دوم به عنوان تنها کشورهایی که منابع کافی برای تثبیت خود را به عنوان قدرتهای جدید جهان داشتند بیرون آمدند. اما، علیرغم داشتن نیروهای متحد علیه آلمان نازی، نظام های سیاسی دو کشور بر دکترین های کاملاً متضاد متکی بودند: سرمایه داری (ایالات متحده) و کمونیسم (اتحاد شوروی).
تنش ناشی از این واگرایی ایدئولوژیک به نظر می رسید. یک رویارویی در مقیاس بزرگ دیگر فقط موضوع زمان بود. در سال های آینده، این برخورد بینش ها به موضوع اساسی جنگ سرد (1947-1991) تبدیل خواهد شد.
نکته جالب در مورد جنگ سرد این است که از بسیاری جهات، این درگیری بود که انتظارات کسانی را که آن را تجربه کرده اند زیر و رو کرد.
برای شروع، جنگ سرد شاهد ظهور شکل محدودی از جنگ بود، جنگی که عمدتاً بر استفاده از ایدئولوژی، جاسوسی و تبلیغات برای تضعیف حوزه نفوذ دشمن متکی بود. با این حال، این بدان معنا نیست که هیچ اقدام میدانی در این دوره وجود نداشته است. جنگهای داغ متعارف در کره، ویتنام و افغانستان صورت گرفت و ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی نقش متجاوز فعال را در هر درگیری به طور متناوب تغییر دادند، اما بدون اعلان مستقیم جنگ با یکدیگر.
یک انتظار بزرگ دیگر از جنگ سرد استفاده از تسلیحات هسته ای بود. این نیز به دلیل اینکه هیچ بمب اتمی پرتاب نشد، منحرف شد. با این حال، تنهاحادثه تونکین
1964 آغاز یک درگیری شدیدتر از جانب ایالات متحده در جنگ ویتنام بود.
در دولت کندی، ایالات متحده قبلاً مستشاران نظامی به ویتنام فرستاده بود تا به توقف گسترش کمونیسم در سراسر آسیای جنوب شرقی کمک کنند. اما در دوران ریاست جمهوری جانسون بود که تعداد زیادی از نیروهای آمریکایی به ویتنام اعزام شدند. این نمایش بزرگ قدرت همچنین شامل بمباران مناطق وسیعی از حومه ویتنام و استفاده از علفکشهای خطرناک با اثرات طولانیمدت، مانند عامل نارنجی، برای از بین بردن برگهای جنگل انبوه ویتنامی بود.
با این حال، چیزی که به طور کلی نادیده گرفته میشود این است که قطعنامهای که به جانسون اجازه میدهد با نیروهای برد کامل در ویتنام درگیر شود، بر اساس یک رویداد نسبتاً مبهم بود که صحت آن هرگز تأیید نشد: ما در مورد حادثه خلیج تونکین صحبت میکنیم. .
حادثه خلیج تونکین، یکی از اپیزودهای جنگ ویتنام بود که شامل دو حمله ظاهراً غیرقابل تحریک توسط بمب افکن های اژدر ویتنام شمالی علیه دو ناوشکن آمریکایی بود. هر دو حمله در نزدیکی خلیج تونکین انجام شد.
اولین حمله (2 اوت) تایید شد، اما یو اس اس مادوکس، هدف اصلی، بدون آسیب از بین رفت. دو روز بعد (4 اوت) دو ناوشکن حمله دوم را گزارش کردند. با این حال، این بار، کاپیتان USS Maddox به زودی توضیح داد که به اندازه کافی وجود نداردشواهدی برای نتیجه گیری اینکه یک حمله دیگر ویتنام واقعاً رخ داده است.
با این وجود، جانسون دید که انتقامجویی ظاهراً بی انگیزه ویتنام شمالی، آمریکاییها را مستعدتر برای حمایت از جنگ کرد. از این رو، با استفاده از موقعیت، از کنگره آمریکا خواستار قطعنامه ای شد که به او اجازه دهد هر اقدامی را که لازم می داند برای توقف هرگونه تهدید آتی علیه نیروهای آمریکایی یا متحدانش در ویتنام انجام دهد.
اندکی پس از آن، در 7 آگوست 1964، قطعنامه خلیج تونکین به تصویب رسید و به جانسون اجازه داد تا بتواند نقش بسیار فعال تری در جنگ ویتنام داشته باشد.
12. دشمنانی که نمیتوانستند یکدیگر را وادار کنند
واسیلنکو (1872). PD.
بازی های جاسوسی و ضد جاسوسی نقش مهمی در جنگ سرد داشتند. اما حداقل در یک مورد، بازیکنان تیم های مختلف راهی برای درک یکدیگر پیدا کردند.
در اواخر دهه 1970، مامور سیا، جان سی. پلات، ترتیبی داد تا با گنادی واسیلنکو، جاسوس KGB که برای اتحاد جماهیر شوروی در واشنگتن کار می کرد، در یک بازی بسکتبال ملاقات کند. هر دوی آنها ماموریت یکسانی داشتند: جذب دیگری به عنوان مامور دوگانه. هیچ کدام موفق نشدند، اما در این بین، دوستی طولانی مدت برقرار شد، زیرا هر دو جاسوس متوجه شدند که شبیه هم هستند. آن دو از بوروکراسی سازمان های مربوطه خود بسیار انتقاد داشتند.
پلات و واسیلنکو به این کار ادامه دادندتا سال 1988 که واسیلنکو دستگیر شد و به مسکو بازگردانده شد، جلسات منظمی داشتند. او نبود، اما جاسوسی که او را تحویل داد، آلدریچ اچ ایمز، بود. ایمز سال ها اطلاعات پرونده های مخفی سیا را با KGB به اشتراک می گذاشت.
واسیلنکو به مدت سه سال در زندان بود. او در این مدت بارها مورد بازجویی قرار گرفت. ماموران مسئول نگهداری او اغلب به واسیلنکو می گفتند که شخصی صحبت کردن او با یک جاسوس ایالات متحده را ضبط کرده است و تکه هایی از اطلاعات طبقه بندی شده را به آمریکایی ها می دهد. واسیلنکو این اتهام را منعکس کرد و از خود پرسید که آیا پلات می توانست به او خیانت کند، اما در نهایت تصمیم گرفت به دوستش وفادار بماند.
معلوم شد که نوارها وجود نداشتند، بنابراین، بدون شواهد کافی برای اثبات گناه او، واسیلنکو در سال 1991 آزاد شد. خوب. سپس دو جاسوس دوباره ارتباط برقرار کردند و در سال 1992 واسیلنکو مجوز لازم برای ترک روسیه را گرفت. او متعاقباً به ایالات متحده بازگشت، جایی که با خانواده اش ساکن شد و یک شرکت امنیتی با پلات تأسیس کرد.
13. فناوری GPS برای استفاده غیرنظامی در دسترس می شود
در 1 سپتامبر 1983، یک پرواز غیرنظامی کره جنوبی که به طور ناخواسته وارد حریم هوایی ممنوعه شوروی شده بود، توسط آتش شوروی سرنگون شد. این حادثه در حالی رخ داد که یک ماموریت شناسایی هوایی آمریکا در حال انجام بودمحل در یک منطقه نزدیک ظاهراً رادارهای شوروی فقط یک سیگنال را می گیرند و فرض می کنند که مهاجم فقط می تواند یک هواپیمای نظامی آمریکایی باشد.
بر اساس گزارش ها، سوخو سو-15 شوروی که برای متوقف کردن متجاوز فرستاده شده بود، یک سری هشدار شلیک کرد. در ابتدا شلیک کرد تا هواپیمای ناشناس به عقب برگردد. پس از عدم پاسخگویی، رهگیر اقدام به ساقط کردن هواپیما کرد. 269 مسافر این پرواز، از جمله یک دیپلمات آمریکایی، بر اثر این حمله جان باختند.
اتحاد جماهیر شوروی با وجود یافتن محل سقوط و سقوط هواپیمای مسافربری کره جنوبی، مسئولیت برخورد هواپیمای مسافربری کره جنوبی را بر عهده نگرفت. هواپیما را دو هفته پس از حادثه شناسایی کرد.
برای جلوگیری از تکرار حوادث مشابه، ایالات متحده به هواپیماهای غیرنظامی اجازه داد تا از فناوری سیستم موقعیت یاب جهانی خود استفاده کنند (تاکنون فقط به عملیات نظامی محدود شده است). به این ترتیب GPS در سراسر جهان در دسترس قرار گرفت.
14. حمله گارد سرخ علیه "چهار پیر"
در طول انقلاب فرهنگی چین (1966-1976)، گارد سرخ، یک نیروی شبه نظامی که عمدتاً از دبیرستان شهری و مائو زدونگ به دانشجویان دانشگاه گفته بود که از شر "چهار قدیمی" یعنی عادات قدیمی، آداب و رسوم قدیمی، ایده های قدیمی و فرهنگ قدیمی خلاص شوند.
گاردهای سرخ این دستور را با آزار و تحقیر اعضای رهبری حزب کمونیست چین در ملاء عام اجرا کردند تا وفاداری خود را به مائو محک بزنند.ایدئولوژی در طول مراحل اولیه انقلاب فرهنگی چین، بسیاری از معلمان و بزرگان نیز توسط گارد سرخ شکنجه و تا حد مرگ مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.
مائو تسه تونگ انقلاب فرهنگی چین را در اوت 1966 در تلاش برای اصلاح مسیر اتخاذ شده به راه انداخت. توسط حزب کمونیست چین که در سالهای اخیر به دلیل نفوذ سایر رهبران خود به رویزیونیسم متمایل شده بود. او همچنین به ارتش دستور داد که جوانان چینی را رها کنند تا آزادانه عمل کنند، زمانی که گارد سرخ شروع به تعقیب و حمله به هر کسی که آن را ضد انقلاب، بورژوا یا نخبه میدانست، کرد.
با این حال، با قوی شدن نیروهای گارد سرخ، آنها نیز به چند دسته تقسیم شدند که هر کدام ادعا می کردند که مفسر واقعی دکترین های مائو هستند. این اختلافات به سرعت محل درگیریهای خشونتآمیز میان جناحها شد، که در نهایت باعث شد مائو دستور دهد گارد سرخ به حومه چین منتقل شود. در نتیجه خشونت در طول انقلاب فرهنگی چین، حداقل 1.5 میلیون نفر کشته شدند.
15. تغییر ظریف در تعهد وفاداری
در سال 1954، پرزیدنت آیزنهاور کنگره ایالات متحده را ترغیب کرد تا "تحت خدا" را به تعهد وفاداری اضافه کند. به طور کلی تصور می شود که این اصلاح به عنوان نشانه ای از مقاومت آمریکایی ها در برابر دیدگاه های الحادی که توسط دولت های کمونیستی در اوایل منتشر شده بود، اتخاذ شد.جنگ سرد.
The Pledge of Alegiance در اصل در سال 1892 توسط نویسنده سوسیالیست مسیحی آمریکایی فرانسیس بلامی نوشته شد. هدف بلامی این بود که از این تعهد در هر کشوری، نه تنها در آمریکا، به عنوان راهی برای الهام بخشیدن به میهن پرستی استفاده شود. نسخه اصلاح شده 1954 بیعت وفاداری هنوز در مراسم و مدارس رسمی دولت آمریکا خوانده می شود. امروز متن کامل به شرح زیر است:
«من با پرچم ایالات متحده آمریکا و جمهوری ای که برای آن ایستاده است بیعت می کنم، یک ملت زیر خدا، تجزیه ناپذیر، با آزادی و عدالت برای همه.»
نتیجه گیری
جنگ سرد (1947-1991)، درگیری که ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی را به عنوان قهرمانان خود داشت، شاهد ظهور شکلی غیر متعارف از جنگ، که عمدتاً بر جاسوسی، تبلیغات و ایدئولوژی تکیه داشت تا اعتبار و نفوذ حریف را تضعیف کند.
امکان رویارویی با نابودی هسته ای در هر لحظه، لحن را برای دوره ای تنظیم می کند که با ترس و تردید گسترده در مورد آینده مشخص می شود. با این حال، این فضا همچنان ادامه داشت، حتی اگر جنگ سرد هرگز به یک درگیری آشکار و خشونت آمیز جهانی تبدیل نشد. در اینجا نگاهی به 15 واقعیت جالب در مورد جنگ سرد برای کمک به افزایش دانش شما در مورد این درگیری غیر معمول است.1. منشاء اصطلاح "جنگ سرد"
جرج اورول برای اولین بار از اصطلاح جنگ سرد استفاده کرد. PD.
اصطلاح "جنگ سرد" برای اولین بار توسط نویسنده انگلیسی جورج اورول در مقاله ای که در سال 1945 منتشر شد استفاده شد. نویسنده مزرعه حیوانات از این اصطلاح برای نشان دادن آنچه او فکر می کرد که یک بن بست هسته ای بین دو یا سه ابرقدرت خواهد بود. در سال 1947، برنارک باروخ، سرمایهدار آمریکایی و مشاور رئیسجمهور، اولین کسی بود که این اصطلاح را در ایالات متحده در طی سخنرانی در مجلس ایالتی کارولینای جنوبی به کار برد.
2. عملیات آکوستیک کیتی
در طول دهه 1960، سیا (آژانس اطلاعات مرکزی) بسیاری از پروژه های جاسوسی و ضد جاسوسی از جمله عملیات آکوستیک کیتی را راه اندازی کرد. هدف از این عملیات تبدیل گربه ها به دستگاه های جاسوسی بود، تغییری که نیاز به نصب میکروفون در گوش گربه و یک گیرنده رادیویی در پایه آن داشت.جمجمه آن از طریق جراحی
معلوم شد که ساختن یک گربه سایبورگ چندان دشوار نبود. بخش سخت کار آموزش گربه برای ایفای نقش خود به عنوان یک جاسوس بود. این مشکل زمانی آشکار شد که بر اساس گزارش ها، تنها بچه گربه آکوستیک تولید شده در اولین ماموریت خود با رد شدن یک تاکسی از روی آن مرد. پس از این حادثه، عملیات آکوستیک کیتی غیرعملی تلقی شد و بنابراین لغو شد.
3. حمله به خلیج خوک ها - شکست نظامی آمریکا
در سال 1959، پس از خلع دیکتاتور سابق فولخنسیو باتیستا، دولت جدید کوبا به رهبری فیدل کاسترو صدها شرکت (بسیاری از آنها) را مصادره کرد. که آمریکایی بودند). اندکی بعد، کاسترو نیز تمایل خود را برای تقویت روابط دیپلماتیک کوبا با اتحاد جماهیر شوروی به صراحت اعلام کرد. با توجه به این اقدامات، واشنگتن شروع به دیدن کوبا به عنوان یک تهدید بالقوه برای منافع آمریکا در منطقه کرد.
دو سال بعد، دولت کندی پروژه سیا را برای عملیات آبی خاکی با هدف سرنگونی دولت کاسترو تصویب کرد. با این حال، آنچه که قرار بود یک حمله سریع با نتایج مطلوب باشد، به یکی از مهمترین شکستهای نظامی در تاریخ ایالات متحده تبدیل شد.
تهاجم ناموفق در آوریل 1961 انجام شد و توسط برخی انجام شد. 1500 مهاجر کوبایی که قبلاً توسط سیا آموزش نظامی دیده بودند. طرح اولیه این بود که یک حمله هوایی بهکاسترو را از نیروی هوایی خود محروم کنید، چیزی که برای تضمین فرود کشتی های حامل نیروی اصلی اعزامی ضروری است.
بمباران هوایی بی اثر بود و شش فرودگاه کوبا عملاً بدون خراش باقی ماند. علاوه بر این، زمانبندی ضعیف و درز اطلاعات (کاسترو چند روز قبل از شروع آن از تهاجم آگاه بود) به ارتش کوبا اجازه داد تا حمله زمینی را بدون متحمل شدن خسارت قابل توجه دفع کند.
بعضی از مورخان معتقدند که حمله به خلیج خوکها در درجه اول به این دلیل شکست خورد که ایالات متحده سازماندهی نیروهای نظامی کوبا را در آن زمان دست کم گرفته بود.
4. Tsar Bomba
Tsar Bomba پس از انفجار
جنگ سرد همه چیز این بود که چه کسی می تواند برجسته ترین نمایش قدرت را انجام دهد، و شاید بهترین نمونه آن بمب تزار بود. Tsar Bomba که در اوایل دهه 1960 توسط دانشمندان اتحاد جماهیر شوروی ساخته شد، یک بمب گرما هستهای با ظرفیت 50 مگاتن بود.
این بمب قدرتمند در آزمایشی بر فراز نوایا زملیا، جزیرهای واقع در اقیانوس منجمد شمالی، منفجر شد. 31 اکتبر 1961. هنوز هم به عنوان بزرگترین سلاح هسته ای شناخته می شود. با مقایسه صرف، بمب تزار 3800 برابر قوی تر از بمب اتمی بود که توسط ایالات متحده در هیروشیما در طول جنگ جهانی دوم پرتاب شد.
5. تلفات جنگ کره
برخی از محققان ادعا می کنند که جنگ سرد نام خود را به این دلیل دریافت کرد که هرگز گرم نشدنقطه شروع درگیری مسلحانه مستقیم بین قهرمانان آن است. با این حال، در این دوره، ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی درگیر جنگ های متعارف شدند. یکی از این جنگها، جنگ کره (1950-1953) است که بهویژه به خاطر تعداد زیادی تلفات به یادگار مانده است، علیرغم اینکه نسبتاً کوتاه بود.
در طول جنگ کره، تقریباً پنج میلیون نفر کشته شدند. که بیش از نیمی از آنها غیرنظامی بودند. نزدیک به 40000 آمریکایی نیز در این درگیری کشته شدند و حداقل 100000 نفر دیگر مجروح شدند. فداکاری این مردان توسط یادبود سربازان جنگ کره، یک بنای تاریخی واقع در واشنگتن دی سی برگزار می شود.
در مقابل، اتحاد جماهیر شوروی تنها 299 مرد را در طول جنگ کره از دست داد که همگی خلبانان آموزش دیده شوروی بودند. تعداد تلفات اتحاد جماهیر شوروی بسیار کمتر بود، عمدتاً به این دلیل که استالین می خواست از ایفای نقش فعال در درگیری با ایالات متحده اجتناب کند. بنابراین، استالین به جای اعزام نیرو، کمک به کره شمالی و چین را با حمایت دیپلماتیک، آموزش و کمک های پزشکی ترجیح داد.
6. سقوط دیوار برلین
بعد از جنگ جهانی دوم، آلمان به چهار منطقه متفقین تحت اشغال تقسیم شد. این مناطق بین ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه و روسیه توزیع شد. در سال 1949 دو کشور رسماً از این توزیع بیرون آمدند: جمهوری فدرال آلمان که به آلمان غربی نیز معروف است.تحت تأثیر دموکراسیهای غربی و جمهوری دموکراتیک آلمان که تحت کنترل اتحاد جماهیر شوروی بود قرار گرفت. نیمه غربی از مزایای یک اداره دموکراتیک برخوردار بودند، در حالی که در شرق، مردم مجبور بودند با روش های اقتدارگرایانه شوراها دست و پنجه نرم کنند. به دلیل این اختلاف، بین سالهای 1949 و 1961، تقریباً 2.5 میلیون آلمانی (که بسیاری از آنها کارگران ماهر، متخصصان و روشنفکران بودند) از برلین شرقی به همتای لیبرالتر آن گریختند.
اما شوروی به زودی متوجه شد که این امر فرار مغزها به طور بالقوه می تواند به اقتصاد برلین شرقی آسیب برساند، بنابراین برای جلوگیری از این فرارها، دیواری که قلمرو تحت مدیریت شوروی را در بر می گرفت در اواخر سال 1961 ساخته شد. در طول دهه های پایانی جنگ سرد، "دیوار برلین" همانطور که تبدیل شد. شناخته شده بود، یکی از نمادهای اصلی ستم کمونیستی به حساب می آمد.
تخریب دیوار برلین در 9 نوامبر 1989، پس از آنکه یکی از نمایندگان حزب کمونیست برلین شرقی اعلام کرد که دولت شوروی محدودیت های ترانزیتی خود را افزایش خواهد داد، آغاز شد. امکان عبور مجدد بین دو قسمت شهر را فراهم می کند.
سقوط دیوار برلین سرآغاز پایان نفوذ اتحاد جماهیر شوروی بر کشورهای اروپای غربی بود. این کار را خواهد کردرسماً دو سال بعد در سال 1991 با انحلال اتحاد جماهیر شوروی به پایان رسید.
7. خط تلفن بین کاخ سفید و کرملین
بحران موشکی کوبا (اکتبر 1962)، رویارویی بین ایالات متحده و دولت های شوروی که یک ماه و چهار روز به طول انجامید. ، جهان را به طور خطرناکی به وقوع یک جنگ هسته ای نزدیک کرد. در این قسمت از جنگ سرد، اتحاد جماهیر شوروی تلاش کرد تا کلاهک های اتمی را از طریق دریا به کوبا وارد کند. ایالات متحده به این تهدید احتمالی با محاصره دریایی در جزیره پاسخ داد تا موشک ها به آن نرسند.
در نهایت دو طرف درگیر در حادثه به توافق رسیدند. اتحاد جماهیر شوروی موشکهای خود را (موشکهایی که در حال ساخت بودند به اضافه تعدادی دیگر که قبلاً در کوبا بودند) پس میگرفت. در مقابل، ایالات متحده موافقت کرد که هرگز به جزیره حمله نکند.
پس از پایان بحران، دو طرف درگیر متوجه شدند که به راهی نیاز دارند که بتوانند از تکرار حوادث مشابه جلوگیری کنند. این معضل منجر به ایجاد یک خط ارتباطی مستقیم بین کاخ سفید و کرملین شد که در سال 1963 شروع به کار کرد و هنوز هم ادامه دارد. شایان ذکر است که این سیستم ارتباطی هرگز از خط تلفن استفاده نکرده است.
8. غرابت فضایی لایکا
لایکا شورویسگ
در 2 نوامبر 1957، لایکا، یک سگ ولگرد دو ساله، اولین موجود زنده ای بود که به عنوان تنها مسافر ماهواره مصنوعی شوروی اسپوتنیک 2 به مدار زمین پرتاب شد. در چارچوب مسابقه فضایی که در طول جنگ سرد رخ داد، این پرتاب یک دستاورد بسیار مهم برای آرمان اتحاد جماهیر شوروی در نظر گرفته شد، با این حال، برای چندین دهه سرنوشت نهایی لایکا به اشتباه معرفی شد.
گزارشهای رسمی دادهشده توسط شوروی در آن زمان توضیح میداد که لایکا قرار بود شش یا هفت روز پس از آغاز مأموریت در فضا، ساعتها قبل از تمام شدن اکسیژن کشتیاش، با غذای مسموم کشته شده بمیرد. با این حال، سوابق رسمی داستان متفاوتی را به ما می گویند:
در واقعیت، لایکا بر اثر گرمای بیش از حد در هفت ساعت اول پس از بلند شدن ماهواره جان خود را از دست داد.
ظاهراً، دانشمندی که این پروژه را پشت سر میگذاشت، زمان کافی برای شرایط مناسب سیستم پشتیبانی حیات ماهواره را نداشت، زیرا مقامات شوروی میخواستند پرتاب به موقع برای جشن چهلمین سالگرد انقلاب بلشویکی آماده شود. گزارش واقعی پایان لایکا تنها در سال 2002، تقریبا 50 سال پس از پرتاب، عمومی شد.
9. منشاء اصطلاح "پرده آهنین"
اصطلاح "پرده آهنین" به مانع ایدئولوژیک و نظامی است که توسط اتحاد جماهیر شوروی پس از پایان جنگ جهانی دوم برای بستن خود برپا شد.و ملل تحت نفوذ خود (عمدتاً کشورهای اروپای شرقی و مرکزی) را از غرب جدا کند. این اصطلاح اولین بار توسط وینستون چرچیل، نخست وزیر سابق بریتانیا، در یک سخنرانی در مارس 1946 استفاده شد.
10. اشغال چکسلواکی توسط اتحاد جماهیر شوروی – پیامدهای بهار پراگ
از نام "بهار پراگ" برای توصیف دوره کوتاهی از آزادسازی استفاده می شود که به لطف مجموعه ای از موارد به چکسلواکی معرفی شد. اصلاحات دموکراتیک مانندی که توسط الکساندر دوبچک بین ژانویه و اوت 1968 اعلام شد.
دابچک که دبیر اول حزب کمونیست چکسلواکی بود، ادعا کرد که اصلاحات او به منظور القای "سوسیالیسم با چهره انسانی" در کشور بوده است. . دوبچک خواهان یک چکسلواکی با خودمختاری بیشتر (از دولت متمرکز شوروی) و اصلاح قانون اساسی ملی بود، به طوری که حقوق به یک تضمین استاندارد برای همه تبدیل شود.
مقامات اتحاد جماهیر شوروی جهش دوبچک به سمت دموکراتیزه شدن را تهدیدی برای خود می دانستند. قدرت، و در نتیجه، در 20 اوت، نیروهای شوروی به کشور حمله کردند. همچنین لازم به ذکر است که اشغال چکسلواکی، سیاست های سرکوبگرانه دولت را که در سال های گذشته اعمال می شد، بازگرداند.
امیدها برای چکسلواکی آزاد و مستقل تا سال 1989، زمانی که سرانجام سلطه شوروی بر این کشور به پایان رسید، محقق نشد.