کلپی - موجود اساطیری اسکاتلندی

  • این را به اشتراک بگذارید
Stephen Reese

    کلپی موجودی اساطیری و یکی از مشهورترین ارواح آبزی در فرهنگ عامه اسکاتلند است. اعتقاد بر این بود که کلپی ها اغلب به اسب تبدیل می شوند و نهرها و رودخانه ها را خالی از سکنه می کنند. بیایید نگاهی به داستان پشت این موجودات جذاب بیندازیم.

    کلپی ها چیست؟

    در فرهنگ عامه اسکاتلند، کلپی ها موجودات زیبایی بودند که هم شکل اسب و هم انسان را به خود گرفتند. اگرچه آنها زیبا و بی گناه به نظر می رسیدند، اما موجودات خطرناکی بودند که با آمدن به ساحل مردم را به سمت مرگ سوق می دادند. به شکل اسب در می آمدند و برای جلب توجه زین و افسار داشتند.

    کسانی که مجذوب زیبایی حیوان می شدند سعی می کردند بر زین آن بنشینند و سوار آن شوند. اما وقتی روی زین می‌نشستند، آنجا ثابت می‌شدند و نمی‌توانستند پیاده شوند. سپس کلپی ها مستقیماً به داخل آب می تاختند و قربانی خود را به اعماق آب می بردند، جایی که سرانجام آنها را می بلعید.

    کلپی ها نیز شکل زنان جوان زیبا به خود می گرفتند و روی صخره های کنار رودخانه می نشستند و منتظر بودند. مردان جوان برای آمدن بسیار شبیه آژیرها یونان باستان، آنها سپس قربانیان ناآگاه خود را اغوا می کردند و آنها را به داخل آب می کشیدند تا خورده شوند.

    ریشه های افسانه کلپی

    کلپی اسطوره ریشه در اساطیر سلتیک و اسکاتلند باستان دارد. معنای کلمه " kelpie" نامشخص است، اما اعتقاد بر این است کهکه از کلمه گیلیک " calpa" یا " cailpeach" به معنای " کلت" یا " تلیسه" گرفته شده است.

    داستان های زیادی در مورد کلپی ها وجود دارد که یکی از رایج ترین آنها داستان هیولای دریاچه نس است. با این حال، مشخص نیست که این داستان ها واقعاً از کجا سرچشمه گرفته اند.

    طبق منابع خاص، کلپی ها ممکن است ریشه در اسکاندیناوی باستان داشته باشند، جایی که قربانی های اسب انجام می شد.

    اسکاندیناوی ها داستان های خطرناکی را تعریف کردند. ارواح آبی که بچه های کوچک را می خوردند. هدف از این داستان ها ترساندن کودکان به دور ماندن از آب های خطرناک بود.

    داستان های کلپی ها نیز مانند Boogeyman برای ترساندن کودکان به رفتار خوب گفته می شد. به آنها گفته شد که کلپی ها به دنبال کودکانی می آیند که بد رفتار می کنند. مخصوصا یکشنبه ها کلپی ها همچنین مسئول هر گونه مرگ و میر ناشی از آب هستند. اگر کسی غرق می شد، مردم می گفتند که توسط کلپی ها دستگیر شده و کشته شده اند.

    از آنجایی که گفته می شد کلپی به شکل یک مرد درآمده بود، به طور سنتی، این داستان به زنان جوان هشدار می داد که مراقب باشند. غریبه های جوان و جذاب.

    تصویرها و بازنمایی های کلپی ها

    کلپی ها: مجسمه های اسب 30 متری در اسکاتلند

    کلپی اغلب به عنوان یک اسب بزرگ، قوی و قدرتمند با پوست سیاه (البته در برخی داستان ها گفته می شود که سفید است). به رهگذران بی خبر،شبیه اسبی گمشده بود، اما با یال زیبایش به راحتی قابل تشخیص بود. چیزی که در مورد یال کلپی بود این بود که همیشه آب می‌چکید.

    طبق برخی منابع، کلپی کاملاً سبز بود با یک یال سیاه روان و یک دم بزرگ که مانند چرخی باشکوه روی پشتش پیچ می‌خورد. گفته می‌شود که حتی زمانی که شکل انسان به خود گرفت، موهایش همیشه آب می‌چکید.

    کلپی در بسیاری از آثار هنری در طول تاریخ به اشکال مختلف به تصویر کشیده شده است. برخی از هنرمندان این موجود را به صورت دوشیزه جوانی که روی صخره نشسته است ترسیم کردند، در حالی که برخی دیگر آن را به عنوان یک اسب یا یک مرد جوان خوش تیپ ترسیم کردند.

    در فالکرک، اسکاتلند، اندی اسکات دو سر اسب بزرگ و فولادی در حدود 30 متر مجسمه سازی کرد. بالا که به "کلپی ها" معروف شد. این بنا برای گرد هم آوردن مردم نه تنها از اسکاتلند و بقیه اروپا، بلکه از تمام نقاط جهان ساخته شده است. Ten Children and the Kelpie

    داستان های زیادی در مورد کلپی وجود دارد که بسته به منطقه متفاوت است. یکی از رایج ترین و شناخته شده ترین داستان ها درباره این موجودات اساطیری، داستان اسکاتلندی ده کودک است که روزی در کنار رودخانه با اسبی زیبا روبرو شدند. بچه ها مجذوب زیبایی این موجود شده بودند و می خواستند سوار آن شوند. با این حال، نه نفر از آنها به پشت اسب رفتند، در حالی که دهمین یک را نگه داشتفاصله.

    به محض اینکه 9 کودک در پشت کلپی قرار گرفتند، به آن چسبیدند و نتوانستند پیاده شوند. کلپی بچه دهم را تعقیب کرد و تمام تلاشش را کرد تا او را بخورد، اما کودک سریع بود و فرار کرد.

    در نسخه دیگری از داستان، کودک دهم با انگشت خود بینی موجود را نوازش کرد که به آن گیر کرد. آی تی. کودک با درک خطری که در آن قرار داشت، انگشت خود را قطع کرد و با تکه‌ای چوب سوزان از آتشی که در نزدیکی آتش می‌سوخت، آن را سوزاند.

    در نسخه وحشتناک‌تری از داستان، تمام دست کودک بود. به کلپی چسبید، بنابراین چاقوی جیبی خود را بیرون آورد و آن را از مچ قطع کرد. با این کار او توانست خود را نجات دهد، اما نه دوستش توسط کلپی به زیر آب کشیده شدند و دیگر هرگز دیده نشدند.

    • کلپی و گاو پری

    بیشتر داستان ها در مورد کلپی ها به شکل اسب های زیبا صحبت می کنند، اما تعداد کمی در مورد آن وجود دارد. موجودی به شکل انسان یکی از این داستان ها داستان کلپی و گاو پری است که برای دور نگه داشتن بچه ها از لوچساید گفته می شود.

    داستان به این صورت پیش می رود:

    یک بار، خانواده ای بودند که نزدیک یک دریاچه زندگی می کردند و گاوهای زیادی داشتند. در میان گاوهای آنها یک زن حامله بود که گوساله بزرگ و سیاه رنگی به دنیا آورد. گوساله با سوراخ های بینی قرمز خطرناک به نظر می رسید و همچنین بدخلقی داشت. این گوساله به "گاو نر پری" معروف بود.

    یک روز، کشاورزدختر، که همه چیز در مورد کلپی ها می دانست، در امتداد Lochside قدم می زد و مراقب اسب های آبی زین شده بود. به زودی با مرد جوان و خوشتیپی با موهای بلند و لبخندی جذاب روبرو شد.

    مرد جوان از دختر درخواست شانه کرد و گفت که او از دست رفته و نمی تواند موهایش را باز کند. دختر مال خود را به او داد. او شروع به شانه زدن موهایش کرد اما نتوانست به پشت سر برسد، بنابراین تصمیم گرفت به او کمک کند.

    هنگامی که موهای او را شانه می کرد، دختر کشاورز متوجه شد که موها مرطوب است و جلبک دریایی و برگ در داخل آن وجود دارد. این مو او این را بسیار عجیب دید، اما بعد متوجه شد که این یک مرد جوان معمولی نیست. او باید یک جانور از دریاچه می بود.

    دختر در حالی که شانه می زد شروع به آواز خواندن کرد و به زودی مرد به خواب عمیقی فرو رفت. سریع اما با احتیاط از جایش بلند شد و با وحشت شروع به فرار به خانه کرد. او صدای سم ها را پشت سرش شنید و دانست که این مرد است که از خواب بیدار شده و برای گرفتن او تبدیل به اسب شده است.

    ناگهان گاو پری کشاورز به مسیر اسب هجوم برد و دو نفر شروع کردند. برای حمله به یکدیگر در این بین دختر به دویدن ادامه داد تا سرانجام سالم و سلامت به خانه رسید. کلپی و گاو نر با هم جنگیدند و تا لوچساید تعقیب کردند و در آنجا لیز خوردند و در آب افتادند. آنها دیگر هرگز دیده نشدند.

    • The Kelpie and the Laird of Morphie

    یک داستان معروف دیگر از یککلپی که توسط یک لرد اسکاتلندی معروف به گراهام مورفی دستگیر شد. مورفی برای مهار این موجود از یک هیلتر استفاده کرد که صلیبی روی آن نقش بسته بود و او را مجبور کرد تا سنگ های بزرگ و سنگینی را که برای ساختن قصرش نیاز داشت حمل کند.

    وقتی کاخ کامل شد، مورفی کلپی را آزاد کرد که او را به خاطر آن نفرین کرده بود. بدرفتاری با آن خانواده Laird بعداً منقرض شدند و بسیاری از مردم به دلیل نفرین کلپی ها منقرض شدند.

    کلپی ها نماد چه چیزی هستند؟

    منشاء کلپی ها احتمالاً به کف آب های سفید فست مربوط می شود. رودخانه هایی که می توانند برای کسانی که قصد شنا در آنها را دارند نیز خطرناک باشند. آنها نمایانگر خطرات عمیق و ناشناخته هستند.

    کلپی ها همچنین نمادی از عواقب وسوسه هستند. کسانی که جذب این موجودات می شوند تاوان این وسوسه را با جان خود می پردازند. این یادآوری است که باید در مسیر خود بمانید، بدون انحراف به سوی ناشناخته ها.

    برای زنان و کودکان، کلپی نیاز به رفتار خوب و اهمیت پیروی از هنجارها را نشان می دهد.

    به طور خلاصه

    کلپی ها موجودات آبزی منحصر به فرد و خطرناکی بودند که شرور و شرور به حساب می آمدند. اعتقاد بر این بود که آنها همه انسان ها را برای غذا شکار می کردند و به قربانیان خود رحم نمی کردند. داستان های کلپی ها هنوز هم در اسکاتلند و دیگر کشورهای اروپایی، به ویژه در میان کسانی که در کنار دریاچه ها زندگی می کنند، نقل می شود.

    استفان ریس یک مورخ است که در نمادها و اساطیر تخصص دارد. او چندین کتاب در این زمینه نوشته است و آثارش در مجلات و مجلات سراسر جهان به چاپ رسیده است. استفن که در لندن به دنیا آمد و بزرگ شد، همیشه به تاریخ عشق می ورزید. در کودکی، ساعت‌ها به بررسی متون باستانی و کاوش در خرابه‌های قدیمی می‌پرداخت. این امر باعث شد که او به دنبال تحقیقات تاریخی باشد. شیفتگی استفان به نمادها و اساطیر از این اعتقاد او ناشی می شود که آنها اساس فرهنگ بشری هستند. او معتقد است که با درک این اسطوره ها و افسانه ها می توانیم خود و دنیای خود را بهتر بشناسیم.