فهرست مطالب
یک چیز مشترک اکثر ادیان و اسطوره های باستانی تعداد داستان ها و مفاهیم عجیب و غریبی است که در آنها وجود دارد. نه تنها بسیاری از این اسطوره ها از دیدگاه امروزی فوق العاده آزاردهنده هستند، بلکه باید باور کنید که حتی در آن زمان هم به هم ریخته تلقی می شدند. و تعداد کمی از ادیان باستانی با داستانهای عجیب و غریب مانند اساطیر یونانی باستانی غنی هستند.
از نجات خواهر و برادر از شکم پدر تا تبدیل شدن به قو برای داشتن رابطه جنسی با یک زن - خدایان و قهرمانان یونان باستان کارهای واقعاً پوچ انجام می دادند. در اینجا نگاهی به هشت تا از آشفتهترین داستانهای اساطیر یونانی میاندازیم.
پان یک فلوت از زنی که دوستش داشت پس از اینکه او را رد کرد، ساخت.
ساتیور پان ممکن است در فرهنگ پاپ مدرن کمی شهرت داشته باشد، اما در اصل، او کاملاً یک هیولا بود. بیش از یک جوکر یا فریبکار، پان به دلیل تلاش برای "فریفتن" هر زنی که مرتکب این اشتباه شد که در هر جایی نزدیک او بود، مشهور بود. این شامل حیوانات و بزهای مختلف نیز می شد. و فقط برای این که سردرگمی وجود نداشته باشد، وقتی اسطوره های یونان باستان از «اغوا کردن» زنان صحبت می کردند، تقریباً همیشه به معنای «اجبار کردن» و «تجاوز به عنف» بودند.
یک روز، پوره زیبای سیرینکس با بدبختی روبرو شد. توجه پان او مکرراً پیشرفت های او را رد کرد و سعی کرد از نیمه مرد نیمه بز شاخدار دور شود، اما او به دنبال کردن ادامه داد.پیشگویی شده بود که او دو فرزند داشته باشد، یک دختر عاقل تر و قدرتمندتر از مادرش، و پسری قدرتمندتر از خود زئوس که بتواند او را از المپ بیرون کند و فرمانروای جدید آن شود.
زئوس از آنجایی که پسر پدرش بود، تقریباً همان کاری را کرد که کرونوس قبل از او انجام داده بود - او فرزندان خود را خورد. فقط زئوس یک قدم جلوتر رفت زیرا متیس باردار را قبل از اینکه حتی شانس زایمان را داشته باشد خورد. زئوس این شاهکار عجیب را با فریب دادن متیس برای تبدیل شدن به مگس و سپس بلعیدن او انجام داد.
برای عجیب تر شدن اوضاع، مدت ها قبل از همه اینها، متیس کسی بود که به زئوس معجون خاصی داد که کرونوس را وادار به استفراغ کرد. از خواهر و برادرهای زئوس. او همچنین مجموعه ای کامل از زره ها و سلاح ها را برای دخترش هنوز به دنیا نیامده ساخته بود.
در یک پیچ و تاب که تمام قوانین زیست شناسی را به چالش می کشد، بارداری متیس نه تنها علیرغم تبدیل شدن به مگس "فعال" باقی ماند، بلکه باعث شد همچنین پس از خوردن زئوس به او منتقل شد. از سردردهای وحشتناکی که فرزندان زئوس اکنون در جمجمهاش حامله میشوند، احساس میشود.
هرمس پدرش زئوس را دید که از سردرد رنج می برد و ایده روشنی در مورد چگونگی رفع آن داشت - او نزد هفائستوس ، خدای آهنگر رفت و به او گفت که جمجمه زئوس را باز کند. با گوه این شگفت انگیز است که مردم قبل از اختراع آسپرین چه چیزی را تحمل می کردند.
هفائستوس نیز هیچ مشکلی در این طرح ندید و به باز کردن سر خدای رعد ادامه داد.با این حال، وقتی او این کار را کرد، یک زن کاملاً بالغ و زره پوش از شکاف بیرون پرید. بنابراین، الهه جنگجو آتنا متولد شد.
Wrapping Up
و شما آن را دارید، هشت تا از عجیب ترین و درهم ریخته ترین اسطوره ها از اساطیر یونانی اگرچه این داستانها قطعاً بسیار عجیب و بیتردید هستند، اما چنین داستانهایی منحصر به اسطورههای یونانی نیستند. اسطوره های دیگر نیز سهم خود را از داستان های عجیب و غریب دارند.
و اذیت کردنش در نهایت، سیرینکس ایده درخشانی داشت - او از یک خدای رودخانه محلی خواست تا او را به طور موقت به یک دسته نی رودخانه تبدیل کند تا پان در نهایت او را تنها بگذارد. پان به بریدن دسته ای از نی ها ادامه داد. سپس از نیها چند تا لوله درست کرد و فلوت خود را با آنها ساخت. به این ترتیب او همیشه میتوانست او را «ببوسد».ما مشخص نیستیم که بعد از آن چه اتفاقی برای سیرینکس افتاد - آیا او مرد؟ آیا او به طور کامل به یک پوره بازگردانده شد؟
چیزی که ما می دانیم این است که کلمه مدرن انگلیسی syringe از نام Syrinx گرفته شده است زیرا لوله هایی که Pan از بدن او ساخته بود شبیه سرنگ بود.
زئوس برای داشتن رابطه جنسی با لدا به قو تبدیل شد.
زئوس باید یکی از بزرگترین منحرفان باشد، نه فقط در اساطیر یونان، بلکه در تمام ادیان و افسانه های جهان. بنابراین، زمانی که او با لدا به شکل قو رابطه جنسی داشت، اولین مورد از چند داستان مرتبط با زئوس در اینجا خواهد بود.
چرا یک قو؟ هیچ نظری ندارم - ظاهراً، لدا به چنین چیزهایی علاقه داشت. بنابراین، هنگامی که زئوس تصمیم گرفت که او را می خواهد، به سرعت خود را به پرنده بزرگ تبدیل کرد و او را اغوا کرد. لازم به ذکر است که به نظر می رسد این یکی از معدود موارد اغوای واقعی و نه تجاوز جنسی در اساطیر یونان باشد.
جالب اینجاست که لدا پس از رابطه با زئوس دو دسته دوقلو به دنیا آورد. یا، دقیق تر، اوتخم هایی را گذاشتند که از آنها بیرون آمدند. یکی از آن کودکان کسی نبود جز هلن تروی - زیباترین زن جهان و عامل جنگ تروا .
وقتی در مورد تغییر زئوس صحبت می کنیم به حیوانات برای اغوا کردن زنان، این به سختی تنها نمونه است. اکثر مردم معمولاً به زمانی فکر می کنند که او به یک گاو سفید تبدیل شد تا با پرنسس اروپا همراه شود. دلیل اینکه ما آن داستان را دنبال نکردیم این است که او در واقع با او به شکل گاو سفید خود رابطه جنسی نداشت - او به سادگی او را فریب داد تا بر پشتش سوار شود و او را به جزیره کرت برد. هنگامی که آنجا بود، او با او رابطه جنسی داشت و در واقع، اروپا به او سه پسر داد. با این حال، او ظاهراً در آن نمونه به شکل انسان نما بازگشت.
همه اینها این سوال را ایجاد می کند:
چرا در اساطیر یونانی زئوس و دیگر خدایان یونانی دائماً به حیوانات تبدیل می شوند تا با انسان ها رابطه جنسی داشته باشند؟ یک توضیح این است که طبق اسطوره ها، انسان های فانی صرف نمی توانند خدایان را در شکل واقعی الهی خود ببینند. مغزهای ضعیف ما نمی توانند عظمت آنها را تحمل کنند و ما در آتش می سوزیم.
این هنوز دلیل انتخاب حیوانات را توضیح نمی دهد. به عنوان مثال، زئوس زمانی که به اروپا در کرت تجاوز کرد از شکل انسانی استفاده کرد - چرا همین کار را با لدا انجام ندهید؟ ما هرگز نمی دانیم.
زئوس دیونیسوس را از ران خود به دنیا آورد.
در ادامه یکی دیگر از عشق های عجیب و غریب زئوس، یکی از عجیب ترین داستان ها به زمانی مربوط می شود که اوبا سمله ، شاهزاده خانم تبس خوابید. سمله یک پرستنده عابد زئوس بود و خدای شهوتران پس از تماشای قربانی کردن گاو نر در قربانگاهش، بلافاصله عاشق او شد. او به شکل یک انسان فانی در آمد - این بار نه یک حیوان - و چندین بار با او خوابید. سمله در نهایت باردار شد.
همسر و خواهر زئوس، هرا ، سرانجام متوجه رابطه جدید او شدند و طبق معمول عصبانی شدند. با این حال، به جای اینکه خشم خود را بر زئوس نشان دهد، تصمیم گرفت معشوق کمتر گناهکار او را مجازات کند - همچنین طبق معمول.
این بار هرا به یک زن انسان تبدیل شد و با سمله دوست شد. پس از مدتی، او توانست اعتماد او را جلب کند و از او پرسید که پدر نوزاد در شکم سمله کیست؟ شاهزاده خانم به او گفت که زئوس به شکل فانی است، اما هرا او را به شک انداخت. بنابراین، هرا به او گفت که از زئوس بخواهد شکل واقعی خود را برای او آشکار کند و ثابت کند که واقعاً یک خداست.
متاسفانه برای سمله، این دقیقاً همان کاری بود که زئوس انجام داد. او به معشوق جدیدش سوگند یاد کرده بود که همیشه آنچه را که او خواسته بود انجام خواهد داد تا با شکوه واقعی الهی خود نزد او بیاید. از آنجایی که سمله فقط یک فانی بود، دیدن زئوس باعث شد که او در آتش سوخت و درجا بمیرد.
و همه چیز از اینجا حتی عجیب تر می شود.
از آنجایی که زئوس نمی خواست فرزند متولد نشده خود را از دست بدهد، جنین را از شکم سوزان سمله گرفت و در ران خود گذاشت. اساساً او این کار را انجام خواهد دادبقیه دوران بارداری خودش چرا ران و نه هیچ بخش دیگری، ما مطمئن نیستیم. صرف نظر از سپری شدن 9 ماه کامل، ران زئوس پسر جدیدش را به دنیا آورد - کسی جز خدای شراب و جشن ها، دیونیسوس.
هرا هر سال خود را در چشمه مخصوصی حمام می کند تا باکرگی خود را بازگرداند.
مشتری و جونو (1773) - جیمز بری
این یک افسانه است که فقط می دانید توسط یک مرد اختراع شده است. در حالی که زئوس به خاطر گردش آزادانه در اطراف شهرت دارد، هرا به ندرت به همان استاندارد نگاه می کند. او نه تنها به شوهرش بسیار بیشتر از شوهرش وفادار بود، و نه تنها کل ازدواج آنها توسط زئوس به او تحمیل شد، بلکه هرا حتی هر سال یک قدم اضافی برای بازگرداندن باکرگی خود به شکل جادویی انجام می داد.
طبق افسانه، الهه می رفت و در چشمه کاناتوس ناپلیا غسل می کرد، جایی که باکرگی او به طور جادویی بازیابی می شد. برای عجیبتر شدن اوضاع، عبادتکنندگان هرا اغلب سالی یکبار مجسمههای او را غسل میکردند، احتمالاً برای «کمک» به او در بازگرداندن باکرگیاش.
آفرودیت ، الهه عشق و تمایلات جنسی، نیز تجربه مشابهی را تجربه کرد، با پاکی و باکرگی خود با حمام کردن در دریاهای پافوس، زادگاهش، یا در مکان های مقدس دیگر. آب ها معنای پشت همه این حمام کردن به طرز آزاردهندهای روشن است - زنان، حتی بالاترین الههها، اگر نبودند «نجس» دیده میشدند.باکره ها و این ناپاکی فقط با غسل دادن آنها در آب مقدس برطرف می شد.
کرونوس آلت تناسلی پدرش را برید، فرزندان خود را خورد و سپس توسط پسرش زئوس مجبور شد آنها را استفراغ کند.
14>
المپیایی های باستان دقیقاً «یک خانواده نمونه» نبودند. و وقتی به کرونوس، خدای تیتان زمان و پسر خدای آسمان اورانوس و الهه زمین رئا نگاه میکنیم، این درست از همان ابتدا مشخص بود. فکر می کنید به عنوان یک ارباب زمان، کرونوس عاقل و روشن فکر است، اما قطعاً اینطور نبود. کرونوس آنقدر به قدرت علاقه داشت که پدرش اورانوس را اخته کرد تا مطمئن شود که اورانوس دیگر فرزندی نخواهد داشت که بتواند کرونوس را برای تاج و تخت الهی خود به چالش بکشد. کرونوس که توسط فرزندانش با الهه گایا جانشین شد، تصمیم گرفت با آنها نیز برخورد کند - این بار با خوردن آخرین آنها. گایا که از از دست دادن فرزندانش ویران شده بود، نخست زاده خود، زئوس را پنهان کرد و به جای آن یک سنگ پیچیده به کرونوس داد. تایتان غافل و به وضوح زوال عقل، سنگ را خورد، بدون اینکه متوجه این حیله شود. این به زئوس اجازه داد تا مخفیانه بزرگ شود و سپس پدرش را به چالش بکشد.
زئوس نه تنها موفق شد برنده شود و کرونوس را بیرون کند، بلکه کرونوس را نیز مجبور کرد تا خدایان دیگری را که مصرف کرده بود، از بین ببرد. فرزندان کرونوس با هم او را در تارتاروس زندانی کردند (یا او را به عنوان پادشاه تبعید کردند. Elysium ، طبق نسخه های دیگر اسطوره). زئوس سپس به سرعت خواهرش هرا را مجبور کرد تا با او ازدواج کند.
احتمالاً عجیبترین بخش کل این افسانه این است که برخی از سنتهای یونانی وجود دارند که معتقد بودند دوره حکومت کرونوس در واقع یک عصر طلایی برای فانیان بوده است. . شاید گایا باید اجازه می داد کرونوس هم زئوس را بخورد؟
ایکسیون موفق شد ابری را آغشته کند.
سقوط ایکسیون. PD.
یک پوچ دیگری که زئوس تسهیل کرد اما حداقل شخصا مرتکب آن نشد، رابطه جنسی ایکسیون انسانی با ابر بود.
این دقیقاً چگونه اتفاق افتاد؟
خب، بلافاصله به ما می گویند که ایکسیون پادشاه سابق تبعیدی لاپیت ها، یکی از قدیمی ترین قبایل یونانی بود. در برخی از اسطوره ها، او همچنین پسر خدای جنگ آرس است که ایکسیون را نیمه خدا و نوه زئوس و هرا می سازد. در اسطوره های دیگر، ایکسیون پسر لئونتئوس یا آنتییون بود که دومی نیز به عنوان یک نوه خدای آپولو دارای میراث الهی بود. شما دقیقاً متوجه خواهید شد که چرا این موضوع اهمیت دارد.
زیوس با دیدن ایکسیون تبعیدی که در حال سرگردانی در یونان بود، به او رحم کرد و او را به المپوس دعوت کرد. زمانی که ایکسیون به آنجا رسید، بلافاصله شیفته هرا – مادربزرگش در برخی نسخهها – شد و به شدت میخواست او را بخواباند. البته او سعی کرد آن را از زئوس پنهان کند، اما دومی تصمیم گرفت او را در هر صورت آزمایش کند.
آزمون بسیار ساده بود - زئوسدسته ای از ابرها را برداشت و آنها را به شکل همسرش هرا درآورد. ممکن است فکر کنید ایکسیون بتواند خود را برای هوای سرد کنترل کند، اما او در آزمون مردود شد. بنابراین، ایکسیون روی ابری که به شکل مادربزرگش بود پرید و به نوعی توانست آن را آغشته کند!
زئوس خشمگین، ایکسیون را از المپ بیرون انداخت، او را با صاعقه ای منفجر کرد و به خدای رسول هرمس گفت. به آنها ایکسیون را به یک چرخ آتشین غول پیکر متصل می کنند. ایکسیون زمان زیادی را صرف چرخیدن و سوزاندن در بهشت کرد تا اینکه هم او و هم چرخش به تارتاروس فرستاده شدند، جهنم اساطیر یونان که ایکسیون به چرخش خود ادامه می داد.
و ابر آغشته چه می شود؟
قنطوروس را به دنیا آورد - مردی که به دلایل غیرقابل توضیحی با اسبها رابطه جنسی برقرار کرد. طبیعتاً، گفته شد که اسبها سپس سنتورها را به دنیا آوردند - یک نژاد کاملاً جدید از نیمهمرد و نیمی از اسبها.
چرا این همه اتفاق افتاد؟
به نظر می رسد واقعاً توضیحی وجود ندارد. تنها ارتباط بین ایکسیون و اسب ها این است که پدرشوهرش یک بار چند اسب از او دزدید و ایکسیون او را کشت و در نتیجه ایکسیون از لاپیت ها تبعید شد. این توضیح کافی برای آفرینش قنطورس و زایش بعدی به نظر نمی رسد، اما، هی، اساطیر یونانی به هم ریخته است.
اریسیکتون تا زمان مرگ گوشت خود را خورد.
Erysichthon دخترش Mestra را می فروشد.PD.
تقریباً هر دینی که تا به حال نوشته شده است حداقل یک افسانه دارد که حرص را به عنوان چیزی بد نشان می دهد. دین یونان باستان فرقی نمی کند، اما احتمالاً کیک را به دلیل عجیب بودن می طلبد.
با اریسیکتون آشنا شوید – فردی فوق العاده ثروتمند که با توجه نکردن به کسی غیر از خود، از جمله خود خدایان، ثروت خود را جمع آوری کرد. اریسیکتون اهل عبادت نبود و به طور معمول رابطه خود را با خدایان نادیده می گرفت. با این حال، یک روز او با بریدن یک بیشه مقدس از مرز عبور کرد تا سالن جشن دیگری برای خود بسازد.
این عمل کفرآمیز خشم الهه دیمتر را برانگیخت و او اریسیکتون را نفرین کرد که هرگز نباشد. می تواند گرسنگی خود را سیر کند این نفرین مرد حریص را وادار کرد که شروع به خوردن هر چیزی کند که به آن برخورد می کند، به سرعت تمام دارایی خود را پشت سر می گذارد و به مرحله ای می رسد که سعی می کند دخترش را برای غذای بیشتر بفروشد.
در پایان، همه چیزهایی را که داشت از دست داد. و هنوز گرسنه بود، اریسیکتون چاره دیگری نداشت جز اینکه شروع به خوردن گوشت خود کند – و با انجام این کار، عملاً خود را بکشد.
زئوس آتنا را با "سزارین" روی جمجمه خود به دنیا آورد.
تولد آتنا. PD.
باور کنید یا نه، دیونیسوس نه تنها فرزندی بود که زئوس به دنیا آورد و نه حتی عجیبترین تولد او بود. در جریان یکی دیگر از امور زئوس، این بار با یک پوره اقیانوسی به نام متیس، زئوس شنید که فرزندش با متیس روزی او را از سلطنت خلع خواهد کرد.