بالدور - خدای اسکاندیناوی خورشید تابستان

  • این را به اشتراک بگذارید
Stephen Reese

    بالدور، که بالدر یا بالدر نیز نامیده می شود، یکی از پسران بسیار اودین و همسرش فریگ است. علیرغم اینکه ثور مشهورترین پسر اودین است، در خود افسانه ها از بالدور به عنوان محبوب ترین و ارجمندترین پسر پدر یاد می شود.

    دلیل اصلی عدم شهرت بالدر امروزه این است او با مرگی غم انگیز و زودرس روبرو می شود، مرگی که به عنوان پیشگویی برای راگناروک عمل می کند. حتی اعتقاد بر این است که مرگ او خدایان را محکوم به شکست در نبرد بزرگ نهایی کرده است.

    بالدور کیست؟

    بالدور، پسر اودین و فریگ، به عنوان خدای تابستان پرستش می شد. خورشید در اساطیر نورس او اغلب با پرتوهای نوری به تصویر کشیده می‌شود که نمادی از خورشید است. نام Baldr به معنای شجاع، سرکش، ارباب و شاهزاده در زبان پروتو-ژرمنی بود. گفته می شد که بالدور عاقل، منصف و عادل است و همچنین از گل زیباتر است.

    در هیچ یک از اسطوره های نورس کلمه بدی درباره بالدور وجود ندارد - در عوض، همه آواز می خواندند. هر وقت در اطراف بود از او تمجید می کرد. او مورد علاقه مادرش در میان همه برادران دیگرش، از جمله دوقلوی نابینا، هویر بود.

    بالدور چندین خواهر و برادر داشت، از جمله Thor ، Heimdall ، Vidar ، تیر ، هرمود و چندین نفر دیگر. همسر او نانا بود و آنها با هم صاحب یک فرزند به نام فرستی شدند.

    ضعف بالدور

    فریگ، مادر خردمند خدایان آسگاردی، پسر خردسال خود را بسیار دوست داشت.بسیار او سعی کرد مطمئن شود که او هرگز از چیزی آسیب نبیند. او بیش از حد از بالدور محافظت نکرد و به او پناه نداد، زیرا دید که او به همان اندازه که خوش تیپ است قوی و تواناست. در عوض، الهه خردمند از جادوی خود استفاده کرد تا او را نسبت به هر عنصر یا ترکیب طبیعی موجود در آسگارد و میدگارد (زمین) غیرقابل نفوذ کند.

    فریگ از استعداد پیش آگاهی برخوردار بود و می دانست که سرنوشتی وحشتناک برای پسرش رقم خواهد خورد. . در برخی نسخه ها گفته می شود که بالدر شروع به خواب دیدن مرگ خود کرد. فریگ که می خواست از او محافظت کند، تصمیم گرفت از همه چیز بخواهد تا سوگند یاد کند که به بالدور آسیب نرسانند. او از آتش، فلزات، درختان، حیوانات و غیره سوگند یاد کرد. با این حال، او چیز مهمی را از دست داد - او بالدر را در برابر دارواش غیرقابل نفوذ نکرد.

    این ضعف، بالدور را تا حدودی شبیه به آشیل یونانی می کند. مانند آشیل که پاشنه‌ای آسیب‌پذیر داشت، بالدور نیز تنها یک نقطه ضعف داشت - دارواش.

    شوخی مرگبار لوکی و مرگ بالدر

    بالدور بیشتر به خاطر داستان مرگش و نماد آن شناخته شده است. خدای حیله گر لوکی دوست داشت با همنوعان آسگاردیایی خود شوخی کند، برخی بی ضرر و برخی دیگر نه چندان. متأسفانه برای بالدور، خدای شیطنت زمانی که یک روز چشمش را به بالدور انداخت، احساس بدی خاصی داشت.

    لوکی با دانستن اینکه بالدور از دارواش مصون نیست، یک دارتی ساخته شده از دارواش را به برادر دوقلوی نابینای بالدور داد. Höðr. خدایان دوست داشتندبرای فریب دادن و پرتاب دارت به سمت یکدیگر، بنابراین لوکی هور را به حرکت درآورد تا دارت را به سمت بالدور پرتاب کند. خدای کور متوجه نشد که دارت از چه چیزی ساخته شده است، بنابراین آن را پرتاب کرد و به طور تصادفی برادر خود را کشت.

    به مجازات قتل ناخواسته برادرش، اودین و الهه ریندر والی را به دنیا آوردند. فقط برای انتقام مرگ بالدر والی در یک روز به بزرگسالی رسید و حور را کشت.

    تدفین بالدور

    بالدور طبق عادت در کشتی او سوزانده شد. مادرش خود را روی آتش تشییع جنازه او انداخت و در آتش سوخت. برخی نسخه ها می گویند که او در غم از دست دادن بالدور درگذشت. اسب او نیز در همان آتش سوزی شد و کشتی به سمت هل رانده شد.

    وقتی فریگ از هل درخواست کرد تا بالدور را از عالم اموات آزاد کند، او گفت که فقط در صورتی که همه چیز زنده و مرده باشد این کار را انجام خواهد داد. برای بالدر گریه می کرد بالدور آنقدر مورد علاقه همه بود که همه چیز واجب بود و برای او اشک های واقعی می ریخت. با این حال، یک غول زن، که گمان می رود لوکی در لباس مبدل باشد، گریه نمی کرد. به همین دلیل، بالدور محکوم شد تا پس از پایان راگناروک در جهان اموات بماند.

    نماد بالدور

    مصونیت و جاودانگی تقریباً کامل بالدور بسیار شبیه به مصونیت آشیل است. با این حال، در حالی که دومی در طول تهاجم به تروا با یک مرگ قهرمانانه روبرو شد، اولی با پایانی پوچ روبرو شد که شایسته آن چیزی نبود که او بود. این حرف از نیهیلیسمی است که اغلب وجود داردموجود در اساطیر و افسانه های نورس. با این حال، فراتر از این است.

    از آنجایی که بالدور بهترین، محبوب ترین و تقریباً غیرقابل نفوذترین پسر اودین بود، اعتقاد بر این است که اگر او تا راگناروک زندگی می کرد، به خدایان دیگر کمک می کرد تا در نبرد نهایی پیروز شوند. . در عوض، مرگ او خبر از زمان های تاریک آینده برای خدایان آسگاردی داد و همه آنها را محکوم کرد.

    نمادگرایی او به عنوان خدای خورشید تابستان نیز تصادفی نیست. خورشید در شمال اروپا و اسکاندیناوی اغلب در طول زمستان ماه‌ها زیر افق می‌ماند، اما در تابستان، خورشید طلوع می‌کند و غروب نمی‌کند. در این زمینه، بالدور به عنوان نماد خورشید تابستانی بسیار مهم و تکان دهنده است. او به عنوان خورشید نمادین برای خدایان نورس عمل می کند - وقتی او زنده است یا "بالا" همه چیز فوق العاده است، اما وقتی غروب می کند، جهان بسیار تاریک می شود.

    //www.youtube.com/embed/iNmr5 -lc71s

    اهمیت بالدور در فرهنگ مدرن

    بالدور یکی از آن خدایان نورس است که واقعاً در فرهنگ مدرن نشان داده نمی شود. خیابان‌ها و مناطق زیادی در اسکاندیناوی وجود دارد که به نام او نامگذاری شده‌اند، اما او به اندازه برادرش ثور در هنر مدرن محبوب نیست.

    با توجه به اینکه داستان او چقدر ضد اقلیم است، این قابل درک است. این امر در زمینه اسطوره ها و فرهنگ نوردیک نمادین است زیرا اسکاندیناوی ها کاملاً رئالیست های نیهیلیستی بودند، اما از دیدگاه امروزی داستان او می تواند توسط اکثر مردم به عنوان "غیر الهام بخش" و "کمدی" دیده شود.

    بالدورحقایق

    1. بالدور خدای چیست؟ بالدور خدای نور، شادی، خورشید تابستانی و پاکی است.
    2. والدین بالدور چه کسانی هستند؟ بالدور پسر خدای اودین و الهه فریگ است.
    3. همسر بالدور کیست؟ گفته می شود همسر بالدر نانا است.
    4. آیا بالدر بچه دارد؟ پسر بالدر فورستی است.
    5. ضعف بالدر چه بود؟ بالدور از دارواش مصون نبود، که تنها چیزی بود که می‌توانست به او آسیب برساند. در اوج، او یکی از محبوب ترین خدایان اساطیر نورس باقی می ماند. او به عنوان یک خدای مثبت ظاهر می شود که مانند خورشید زندگی و شادی را برای همه به ارمغان می آورد.

    استفان ریس یک مورخ است که در نمادها و اساطیر تخصص دارد. او چندین کتاب در این زمینه نوشته است و آثارش در مجلات و مجلات سراسر جهان به چاپ رسیده است. استفن که در لندن به دنیا آمد و بزرگ شد، همیشه به تاریخ عشق می ورزید. در کودکی، ساعت‌ها به بررسی متون باستانی و کاوش در خرابه‌های قدیمی می‌پرداخت. این امر باعث شد که او به دنبال تحقیقات تاریخی باشد. شیفتگی استفان به نمادها و اساطیر از این اعتقاد او ناشی می شود که آنها اساس فرهنگ بشری هستند. او معتقد است که با درک این اسطوره ها و افسانه ها می توانیم خود و دنیای خود را بهتر بشناسیم.