هفت در برابر تبس - اساطیر یونانی

  • این را به اشتراک بگذارید
Stephen Reese

    بسیاری از نویسندگان داستان‌های اساطیر یونان را از طریق تراژدی‌های خود با جهان به اشتراک گذاشته‌اند، و چندین نمایشنامه وقایع هفت علیه تبس را روایت می‌کنند. افسانه های هفت مبارزی که به دروازه های تبس هجوم آوردند ارزش دانستن دارد. در اینجا نگاه دقیق‌تری داریم.

    هفت در برابر تبس چه کسانی هستند؟

    هفت در برابر تبس سومین قسمت از سه‌گانه آیسخولوس درباره تبس است. این نمایشنامه داستان درگیری بین اتئوکلس و پولینیس، پسران ادیپوس را روایت می کند که بر سر تاج و تخت تبس می جنگیدند.

    متاسفانه دو نمایشنامه اول این سه گانه به نام لایوس و ادیپ ، اکثراً گم شده‌اند و تنها چند قطعه از آن باقی مانده است. این دو بخش منجر به حوادث و در نهایت جنگ بخش سوم شد.

    طبق داستان، ادیپ، پادشاه تبس، ناخودآگاه پدرش را کشته و با مادرش ازدواج کرده بود، و در این راه به یک پیشگویی عمل کرد. . وقتی حقیقت آشکار شد، مادر/همسرش از شرم خود را کشت و ادیپ از شهرش تبعید شد.

    نفرین ادیپ علیه پسرانش

    سلسله جانشینی پس از سقوط ادیپ غیر واضح. هم اتئوکلس و هم پولینیس، پسران ادیپ، خواهان تاج و تخت بودند و نمی‌توانستند تصمیم بگیرند که چه کسی آن را داشته باشد. در پایان، آنها تصمیم گرفتند تاج و تخت را به اشتراک بگذارند و Eteocles اولین نوبت را در دست گرفت. پولینیس به آرگوس رفت و در آنجا با پرنسس آرگیاس ازدواج کرد. زمانی که زمان آن فرا رسیدپولینیس برای حکومت، اتئوکلس حاضر به ترک تاج و تخت نشد و درگیری آغاز شد.

    طبق افسانه ها، نه اتئوکلس و نه پولینیس از ادیپ حمایت نکردند که مردم تبس تصمیم گرفتند او را بیرون کنند. از این رو، ادیپ پسرانش را نفرین کرد که در مبارزه برای تاج و تخت به دست دیگری بمیرند. داستان های دیگر حکایت از آن دارد که پس از اینکه اتئوکلس از ترک تاج و تخت امتناع کرد، پولینیس به دنبال اودیپ رفت تا بتواند به او کمک کند. سپس، ادیپ آنها را به خاطر طمعشان نفرین کرد.

    هفت در برابر تبس

    در این مرحله است که هفت علیه تبس وارد نمایشنامه می شود.

    پلینیس به آرگوس بازگشت، جایی که او هفت قهرمان را به خدمت می گرفت که با او به هفت دروازه تبس حمله می کردند. در تراژدی آیسخولوس، هفت نفری که با تبس مبارزه کردند عبارتند از:

    1. Tydeus
    2. Capaneus
    3. Adrastus
    4. Hippomedon
    5. Parthenopeus
    6. Amphiarus
    7. Polynices

    در کنار تبیان، هفت قهرمان از دروازه ها دفاع می کردند. هفت حفاظ تبس عبارتند از:

    1. Melanyppus
    2. Poliphontes
    3. Megareus
    4. Hyperbius
    5. Actor
    6. Lasthenes
    7. Eteocles

    Polynices و هفت قهرمانش در این مبارزه جان باختند. زئوس با صاعقه به كاپانئوس زد و بقيه به شمشير سربازان هلاك شدند. برادران پولینیس و اتئوکلس در دروازه هفتم با یکدیگر ملاقات کردند و با یکدیگر جنگیدند. در هفت در مقابلتبس، اتئوکلس لعنت پدرش را درست قبل از پرداختن به نبرد فانی با برادرش به یاد می‌آورد.

    در نمایشنامه آیسخولوس، پیام‌آوری ظاهر می‌شود که می‌گوید سربازان تبایی می‌توانند حمله را دفع کنند. در این لحظه اجساد بی جان اتئوکلس و پولینیس روی صحنه دیده می شوند. در نهایت، آنها نتوانستند از سرنوشت خود بگریزند و طبق پیشگویی ادیپ جان باختند.

    تأثیر هفت نفر در برابر تبس

    مبارزه بین دو برادر و قهرمانان آنها الهام بخش مختلفی است. از نمایشنامه ها و تراژدی ها آیسخلوس، اوریپید و سوفوکل همگی درباره اسطوره های تبایی نوشتند. در نسخه آیسخولوس، وقایع پس از مرگ اتئوکلس و پولینیس به پایان می رسد. سوفوکل به نوبه خود، داستان را در تراژدی خود، آنتیگون ادامه می دهد.

    از پادشاه لایوس تا سقوط اتئوکلس و پولینیس، داستان خانواده سلطنتی تبس با بدبختی های متعددی روبرو شد. اسطوره های تبس به عنوان یکی از گسترده ترین داستان های یونان باستان باقی مانده است که فرصت های بی پایانی را برای مطالعات علمی تفاوت ها و شباهت های موجود در نمایشنامه ها از نویسندگان دوران باستان ارائه می دهد.

    داستان نمونه دیگری از یونانیان است. جهان بینی که سرنوشت و سرنوشت را نمی توان خنثی کرد، و آنچه که باید باشد، خواهد بود.

    به طور خلاصه

    سرنوشت هفت قهرمانی که سعی در حمله به شهر داشتند، به داستانی معروف تبدیل شد. اساطیر یونانی. نویسندگان برجسته یونان باستانآثار خود را بر این اسطوره متمرکز کردند و بر اهمیت آن تأکید کردند. برادرکشی، زنای با محارم و پیشگویی ها موضوعات همیشه حاضر در اسطوره های یونانی هستند و داستان هفت علیه تبس نیز از این قاعده مستثنی نیست و عناصری از همه اینها را در بر می گیرد.

    استفان ریس یک مورخ است که در نمادها و اساطیر تخصص دارد. او چندین کتاب در این زمینه نوشته است و آثارش در مجلات و مجلات سراسر جهان به چاپ رسیده است. استفن که در لندن به دنیا آمد و بزرگ شد، همیشه به تاریخ عشق می ورزید. در کودکی، ساعت‌ها به بررسی متون باستانی و کاوش در خرابه‌های قدیمی می‌پرداخت. این امر باعث شد که او به دنبال تحقیقات تاریخی باشد. شیفتگی استفان به نمادها و اساطیر از این اعتقاد او ناشی می شود که آنها اساس فرهنگ بشری هستند. او معتقد است که با درک این اسطوره ها و افسانه ها می توانیم خود و دنیای خود را بهتر بشناسیم.