مورفیوس - خدای رویاهای یونانی

  • این را به اشتراک بگذارید
Stephen Reese

    مورفئوس، خدای رویاهای یونانی، یکی از خدایان کمتر شناخته شده در اساطیر یونانی است. اگرچه افراد زیادی او را به عنوان یک خدا نمی شناسند، اما از نام او در مجموعه های کمیک و فیلم محبوب مانند ماتریکس استفاده شده است. مورفئوس رویاهایی را شکل داد و از طریق آنها می‌توانست به هر شکلی که انتخاب می‌کرد در برابر انسان‌ها ظاهر شود. بیایید نگاهی دقیق‌تر به داستان او و اینکه او چه کسی بود بیندازیم.

    Morpheus’ Origins

    Morpheus (1771) نوشته ژان برنارد رزو. دامنه عمومی.

    مورفئوس یکی از اونیروها بود، ارواح (یا دایمون‌های) بال تاریک رویاها، چه نبوی و چه بی معنی. آنها فرزندان Erebus ، خدای اولیه تاریکی، و Nyx ، الهه شب بودند. با این حال، در منابع باستانی، اونیروها بی نام بوده اند. گفته می شود که تعداد آنها 1000 نفر بوده است.

    نام مورفیوس از کلمه یونانی "morphe" به معنای "شکل دادن" گرفته شده است و به نظر می رسد این نام مناسب باشد زیرا او خدایی بود که رویاهای مردم را شکل می داد. . او اغلب در حالی که مشغول کار بود در غاری پر از دانه های خشخاش می خوابید. به گفته برخی منابع، به همین دلیل است که گل خشخاش در طول تاریخ به دلیل خاصیت خواب آور آن برای درمان بی خوابی نیز استفاده می شده است و داروی بسیار مؤثر مبتنی بر تریاک برای درمان دردهای شدید «مورفین» نامیده می شود.

    از آنجایی که مورفئوس باید بر رویاهای همه فانی نظارت می کرد، گفته می شد که او یکی از پرمشغله ترین خدایان است.که به سختی برای همسر یا خانواده وقت داشت. در برخی از تفاسیر داستان او، تصور می شد که او عاشق Iris ، الهه پیام آور بوده است.

    برخی منابع می گویند که مورفیوس و خانواده اش در سرزمین رویاها زندگی می کردند. یکی اما خدایان المپیا می توانستند وارد شوند. این دروازه بزرگی داشت که توسط دو تا از ترسناک ترین هیولاهایی که تا به حال دیده شده محافظت می شد. هیولاها ترس هر کسی را که سعی می کرد بدون دعوت وارد شود آشکار می کرد.

    مورفئوس به عنوان پسر هیپنوس

    اووید چندین اقتباس از ایده اصلی مورفیوس و اونیروها انجام داده بود، و برخی از آنها این تغییرات شامل والدین آنها نیز می شود. پدر مورفئوس دیگر اربئوس در نظر گرفته نمی شد، بلکه گفته می شد Somnus، معادل رومی Hypnos ، خدای خواب یونانی است.

    به گفته اووید، سه اصلی وجود داشت. Oneiroi:

    1. Phobetor - همچنین به عنوان Icelos شناخته می شود. او می توانست به هر حیوانی که انتخاب می کرد تبدیل شود و وارد رویاهای مردم شود. فوبتور خالق تمام رویاهای ترسناک یا ترسناک بود. به زبان ساده، او به مردم کابوس می‌داد.
    2. Phantasos – او می‌توانست از تمام اجسام بی‌جان و همچنین آب و جانوران تقلید کند. او رویاهای خیالی یا غیرواقعی خلق کرد.
    3. Morpheus – مورفیوس می توانست ظاهر، ویژگی ها و صداهای هر کسی را که انتخاب می کرد به خود بگیرد. همین استعداد او را از برادرانش نیز متمایز می کرد. او همچنین توانایی ورود و تأثیرگذاری را داشترویای پادشاهان، قهرمانان و حتی خدایان است. به دلیل این توانایی، او رهبر (یا پادشاه) همه اونیروها شد.

    رویای آلکیون

    مورفئوس در هیچ یک از اسطوره های خود ظاهر نشد اما ظاهر شد. در اسطوره های دیگر خدایان و انسان های فانی ظاهر می شود. یکی از معروف ترین اسطوره هایی که او در آن ایفای نقش کرد، داستان تراژیک آلسیون و سیکس بود که زن و شوهر بودند. یک روز سیکس در طوفان شدید گرفتار شد و در دریا مرد. سپس هرا ، الهه عشق و ازدواج، تصمیم گرفت که آلسیونه باید فوراً از مرگ شوهرش مطلع شود. هرا این پیام را از طریق آیریس، الهه پیام آور به سومنوس فرستاد و به او دستور داد که همان شب به آلسیونه اطلاع دهد.

    سومنوس پسرش مورفئوس را فرستاد تا پیام را به آلسیونه بدهد اما مورفیوس منتظر ماند تا اینکه فکر کرد آلسیون در خواب خواهد بود. . سپس مورفیوس وارد دنیای رویاهای او شد. غرق در آب دریا، او به عنوان سیکس در رویای آلسیون ظاهر شد و به او اطلاع داد که در دریا درگذشته است. او همچنین به او گفت که می خواهد همه مراسم خاکسپاری فورا انجام شود. در رویا، آلسیون سعی کرد او را نگه دارد، اما درست زمانی که مورفئوس را لمس کرد، از خواب بیدار شد. مورفئوس با موفقیت این پیام را به آلسیونه منتقل کرده بود زیرا به محض بیدار شدن متوجه شد که بیوه شده است.

    آلکیون جسد همسرش سیکس را در ساحل دریا و پر از اندوه یافت. خودکشی کرد توسطخود را به دریا می اندازد با این حال، خدایان به این زوج رحم کردند و آنها را به پرندگان هالسیون تبدیل کردند تا برای همیشه در کنار هم باشند.

    نمایندگی مورفئوس

    به گفته اووید، مورفیوس خدایی بود به شکل مردی با بال برخی از مجسمه‌های او مجسمه‌سازی شده‌اند که او را با بال‌هایی که اووید توصیف کرده بود به تصویر می‌کشند، اما برخی دیگر او را با یک گوش بالدار به تصویر می‌کشند. گفته می شود که گوش بالدار نمادی از نحوه گوش دادن مورفئوس به رویاهای مردم است. او با گوش فانی خود گوش داد و سپس با استفاده از گوش بالدار خود پیام خدایان را از طریق رویاهایشان به مردم رساند.

    Morpheus in the Matrix Franchise

    The Matrix یک فرانچایز رسانه ای آمریکایی بسیار محبوب است. که دارای شخصیتی به نام مورفیوس است. گفته می شود که شخصیت و بخش بزرگی از داستان از خدای اساطیری یونانی رویاها الهام گرفته شده است. نام این شخصیت به این دلیل به نام خدا گرفته شد که او با "رویاپردازی" در ماتریکس درگیر بود.

    خدای یونانی مورفیوس با خانواده خود در یک دنیای رویایی محافظت شده زندگی می کرد و این به شخصیت مورفیوس در ماتریکس نیز منتقل می شود. که می گوید نئو در دنیایی رویایی زندگی می کند. او به طور معروف به نئو دو قرص پیشنهاد می دهد:

    • یک آبی تا او را در مورد دنیای رویاها فراموش کند
    • یکی قرمز برای ورود او به دنیای واقعی

    بنابراین، مورفئوس این توانایی را داشت که هر زمان که نیاز داشت وارد دنیای رویا شود و از آن خارج شود.

    اوید وMorpheus

    در طول دوره روم، مفهوم Oneiroi، به ویژه در آثار اووید، شاعر رومی، گسترش یافت. در سال 8 پس از میلاد، اووید "مگردونه" را منتشر کرد که یک شعر روایی لاتین است که به عنوان یکی از بهترین آثار او شناخته می شود. او در این مجموعه تعدادی از معروف ترین داستان های اساطیر یونان را بازنویسی و بازگو کرد. گفته می شود مسخ اولین منبعی است که از مورفیوس به عنوان خدای رؤیاهای فانی یاد می کند.

    به طور خلاصه

    اگرچه مورفیوس توسط یونانیان باستان صادقانه پرستش می شد، اعتقاد به خدای رویاها مهم نبود. با این حال، نام او همچنان در دنیای مدرن بسیار محبوب است. او هرگز نقش مهمی در هیچ اسطوره یونانی ایفا نکرد، اما همیشه در حاشیه بود و بر کسانی که در برخی از مشهورترین و محبوب‌ترین داستان‌های اساطیر یونان ظاهر می‌شدند تأثیر می‌گذاشت و هدایت می‌کرد.

    استفان ریس یک مورخ است که در نمادها و اساطیر تخصص دارد. او چندین کتاب در این زمینه نوشته است و آثارش در مجلات و مجلات سراسر جهان به چاپ رسیده است. استفن که در لندن به دنیا آمد و بزرگ شد، همیشه به تاریخ عشق می ورزید. در کودکی، ساعت‌ها به بررسی متون باستانی و کاوش در خرابه‌های قدیمی می‌پرداخت. این امر باعث شد که او به دنبال تحقیقات تاریخی باشد. شیفتگی استفان به نمادها و اساطیر از این اعتقاد او ناشی می شود که آنها اساس فرهنگ بشری هستند. او معتقد است که با درک این اسطوره ها و افسانه ها می توانیم خود و دنیای خود را بهتر بشناسیم.