روان - الهه یونانی روح

  • این را به اشتراک بگذارید
Stephen Reese

    روح شاهزاده خانم فانی با زیبایی بی نظیری بود که اصل و نسبش مشخص نیست. زیبایی او به قدری شگفت انگیز بود که مردم به خاطر آن شروع به پرستش او کردند. روان در اساطیر یونان الهه روح و همسر اروس ، خدای عشق شد. در پایان داستان خود، او در کوه المپ با دیگر خدایان زندگی می کرد، اما برای رسیدن به آنجا مجبور بود کارهای زیادی انجام دهد. در اینجا نگاهی دقیق تر به اسطوره او داریم.

    روان کیست؟

    محبوب ترین نسخه داستان روان از متامورفوس (همچنین الاغ طلایی <نامیده می شود 9>) توسط آپولیوس. این داستان عاشقانه بین سایک، شاهزاده خانم فانی، و اروس، خدای عشق را شرح می دهد.

    به دلیل زیبایی روان، مردان فانی تمایلی به نزدیک شدن به او نداشتند، بنابراین او تنها ماند. با گذشت زمان، او را به خاطر زیبایی اش می پرستیدند. به طور طبیعی، این مورد توجه آفرودیت ، الهه زیبایی را به خود جلب کرد.

    آفرودیت برای آفرودیت دردسرساز شد که فانی ها شروع به پرستش روان زیبا کرده بودند. به عنوان الهه عشق و زیبایی، آفرودیت نمی توانست اجازه دهد یک انسان فانی این نوع ستایش را دریافت کند. او حسادت کرد و تصمیم گرفت علیه روان عمل کند. برای انجام این کار، او اروس را فرستاد تا با یکی از تیرهای طلایی خود به او شلیک کند و او را عاشق مردی حقیر روی زمین کند.

    تیرهای اروس که می تواند هر انسان فانی و خدایی را به عشق غیرقابل کنترل نسبت به کسی وادار کند. زمانی که خدای عشق سعی کرد از آن پیروی کندبه دستور آفرودیت، او به طور تصادفی به خود شلیک کرد و عاشق روان شد. در نسخه های دیگر، هیچ تیر عشقی در کار نبود و اروس به خاطر زیبایی او عاشق روان شد.

    روان و اروس

    کوپید و روان (1817) توسط ژاک لوئیس دیوید

    اروس روان را به قلعه ای مخفی برد، جایی که او را ملاقات کرد و او را دوست داشت، بی آنکه آفرودیت بداند. اروس هویت خود را پنهان می کرد و همیشه شب ها به دیدن او می رفت و قبل از طلوع فجر می رفت. برخورد آنها در تاریکی بود، بنابراین او نتوانست او را بشناسد. خدای عشق همچنین به روانی دستور داد که مستقیماً به او نگاه نکند.

    خواهران سایک که با او در قلعه زندگی می کردند تا در طول روز با او همراهی کنند، نسبت به معشوق او حسادت کردند. آنها شروع به گفتن به شاهزاده خانم کردند که معشوقش نمی خواهد او او را ببیند زیرا او موجودی شنیع است. سپس روان به اروس شک کرد و خواست ببیند او واقعاً کیست.

    یک شب، شاهزاده خانم در حالی که اروس خواب بود چراغی را در مقابل اروس نگه داشت تا ببیند معشوقه اش کیست. وقتی اروس متوجه شد که روان چه کرده است، احساس کرد به او خیانت شده و او را ترک کرد. اروس هرگز برنگشت و روان را شکسته و مضطرب کرد. پس از آن، او شروع به پرسه زدن در جهان به دنبال محبوب خود کرد و با این کار، به دست آفرودیت افتاد.

    آفرودیت سپس به او دستور داد که یک سری کارهای پیچیده را انجام دهد و با او مانند یک برده رفتار کرد. الهه زیبایی بالاخره توانست علیه آن عمل کندروان زیبا، که چیزی جز اتحاد دوباره با اروس نمی خواست.

    وظایف روان

    آفرودیت چهار وظیفه را برای سایک محول کرد که انجام موفقیت آمیز آنها برای هیچ فانی غیرممکن بود. روان به هرا و دیمیتر دعا کرد تا او را نجات دهند، اما الهه ها در امور آفرودیت دخالت نمی کنند. برخی از نسخه ها بیان می کنند که روان از خدایان خاصی، از جمله اروس، که از آفرودیت پنهان شده بود، از قدرت الهی خود برای کمک به معشوق خود استفاده کرد.

    سه وظیفه اول عبارت بودند از:

    • جداکردن غلات: برای یکی از کارهایش، به روانکاو، گندم، دانه خشخاش، ارزن، جو، لوبیا، عدس و نخود در یک کپه مخلوط داده شد. آفرودیت دستور داد که شاهزاده خانم باید تا پایان شب همه آنها را به انبوهی از یکدیگر جدا کند و سپس آنها را به او ارائه دهد. اگر سایک به کمک ارتش مورچه ها نمی رسید، انجام این کار غیرممکن بود. مورچه ها جمع شدند و به شاهزاده خانم کمک کردند دانه ها را جدا کند.
    • جمع آوری پشم طلایی: کار دیگر جمع آوری پشم طلایی از Helios ' بود. گوسفند گوسفندها در ساحل شنی رودخانه ای خطرناک زندگی می کردند و خود حیوانات با غریبه ها خشونت می کردند. آفرودیت فکر می کرد که به هر طریقی، روان سرانجام در تلاش برای انجام این کار خواهد مرد. با این حال، شاهزاده خانم از یک نی جادویی کمک گرفت که به او می گفت چگونه پشم را جمع کند.روان نیازی به نزدیکی گوسفند نداشت زیرا در بوته های خاردار اطراف ساحل پشم وجود داشت.
    • آب آوردن از استیکس: آفرودیت به شاهزاده خانم دستور داد تا از دنیای زیرین آب بیاورد رودخانه استیکس . این کار برای هر انسانی غیرممکن بود، اما شاهزاده خانم از زئوس کمک گرفت. زئوس عقابی را فرستاد تا آب را برای روان بیاورد تا آسیبی به او نرسد.

    روان در دنیای زیرین

    آخرین کاری که آفرودیت به روان انجام داد سفر به عالم اموات بود. بخشی از زیبایی پرسفون را بازگردانید. دنیای زیرین جایی برای فانی ها نبود و احتمالاً روان هرگز نمی تواند از آن بازگردد. هنگامی که روان در حال تسلیم شدن بود، صدایی شنید که به او دستورات دقیقی در مورد چگونگی رسیدن به دنیای زیرین داد. همچنین به او می گفت که چگونه به کشتی گیر چارون که او را از رودخانه جهان اموات می برد، پرداخت کند. با این اطلاعات، روان توانست وارد عالم اموات شود و با پرسفون صحبت کند. پس از شنیدن درخواست روان، پرسفون یک جعبه طلایی به او داد و گفت که بخشی از زیبایی او در آن وجود دارد و از او خواست که آن را باز نکند.

    روح از قصر خارج شد و به قول زندگان بازگشت. با این حال، کنجکاوی انسانی او علیه او بازی می کند. روان نتوانست در برابر باز کردن جعبه مقاومت کند، اما به جای یافتن زیبایی پرسفون، با خواب هادس مواجه شد.که باعث خواب عمیق می شود. سرانجام اروس به نجات او رفت و او را از خواب ابدی رها کرد. پس از نجات او، این دو عاشق در نهایت توانستند دوباره با هم متحد شوند.

    روان به الهه تبدیل می شود

    به دلیل حملات مداوم آفرودیت علیه روان، اروس در نهایت از زئوس درخواست کمک کرد تا به روان کمک کند تا روان را جاودانه کند. زئوس با این درخواست موافقت کرد و دستور داد که برای این اتفاق، اروس باید با شاهزاده خانم فانی ازدواج کند. سپس زئوس به آفرودیت گفت که او نباید کینه ای داشته باشد زیرا او با ساختن روان الهه این اتحاد را جاودانه خواهد کرد. پس از این، بندگی روان به آفرودیت پایان یافت و او الهه روح شد. روان و اروس یک دختر داشتند، هدونه الهه لذت.

    روان در دنیای غرب

    الهه روح تأثیر قابل توجهی خارج از اساطیر یونانی داشته است. در علم، زبان، هنر و ادبیات.

    کلمه روان، که به معنای روح، ذهن یا روح است، ریشه روانشناسی و رشته های تحصیلی مرتبط با آن است. واژه‌های متعددی مانند روان‌پریشی، روان‌درمانی، روان‌سنجی، روان‌زایی و بسیاری دیگر همگی برگرفته از روان هستند.

    داستان روان و اروس (کوپید) در آثار هنری متعددی به تصویر کشیده شده است، مانند Abduction of Psyche توسط ویلیام آدولف بوگرو، کوپید و روان توسط ژاک لوئیس دیوید و عروسی روان توسط ادوارد برن-جونز.

    روان همچنین در چندین اثر ادبی حضور دارد. یکی از مشهورترین شعرهای جان کیتس، قصیده روان است که به ستایش روان اختصاص دارد. در آن، راوی در مورد روان صحبت می کند و قصد خود را برای پرستش او، الهه نادیده گرفته شده، بیان می کند. در بیت سوم، کیتس می نویسد که چگونه روان، اگرچه یک الهه جدیدتر است، اما بسیار بهتر از خدایان دیگر است، اگرچه او را آنطور که هستند پرستش نمی کنند:

    ای جدیدترین و دوست داشتنی ترین دید دور

    از همه سلسله مراتب محو شده المپ!

    زیباتر از ستاره منطقه یاقوت کبود فیبی،

    یا Vesper، کرم درخشنده عاشقانه آسمان؛

    از اینها زیباتر، گرچه معبدی ندارید

    نه محراب پر از گل،

    و نه گروه کر باکره ای که ناله های خوشمزه درست کنند

    در نیمه شب ساعت…

    – بند 3، قصیده روان، جان کیتس

    سؤالات متداول روان

    1- آیا روان الهه است؟

    روح فانی است که توسط زئوس به الهه تبدیل شده است.

    2- والدین روان چه کسانی هستند؟

    والدین روان ناشناس هستند اما گفته می شود که پادشاه هستند. و ملکه.

    3- خواهر و برادر سایک چه کسانی هستند؟

    روان دو خواهر ناشناس دارد.

    4- همسر سایک کیست؟

    همسر روان اروس است.

    5- روح الهه چیست؟

    روان الهه روح است.

    6- نمادهای روان چیست؟

    نمادهای روان بال های پروانه هستند.

    7- روان کیستکودک؟

    روان و اروس یک فرزند داشتند، دختری به نام هدونه، که الهه لذت می شد.

    به طور خلاصه

    زیبایی او بسیار خیره کننده بود. که خشم الهه زیبایی را برانگیخت. کنجکاوی روان دو بار علیه او بازی کرد و تقریباً به پایان او منجر شد. خوشبختانه داستان او پایان خوشی داشت و او به یک الهه مهم در کوه المپ تبدیل شد. روان امروزه به دلیل تأثیرش در علم یک چهره قابل توجه باقی مانده است.

    استفان ریس یک مورخ است که در نمادها و اساطیر تخصص دارد. او چندین کتاب در این زمینه نوشته است و آثارش در مجلات و مجلات سراسر جهان به چاپ رسیده است. استفن که در لندن به دنیا آمد و بزرگ شد، همیشه به تاریخ عشق می ورزید. در کودکی، ساعت‌ها به بررسی متون باستانی و کاوش در خرابه‌های قدیمی می‌پرداخت. این امر باعث شد که او به دنبال تحقیقات تاریخی باشد. شیفتگی استفان به نمادها و اساطیر از این اعتقاد او ناشی می شود که آنها اساس فرهنگ بشری هستند. او معتقد است که با درک این اسطوره ها و افسانه ها می توانیم خود و دنیای خود را بهتر بشناسیم.