ایفیگنیا - اساطیر یونانی

  • این را به اشتراک بگذارید
Stephen Reese

    Iphigenia دختر بزرگ پادشاه Mycenae، Agamemnon ، و همسرش Clytemnestra بود. متأسفانه، از طرف پدرش، او به خاندان نفرین شده آترئوس تعلق داشت و احتمالاً از بدو تولد محکوم به فنا بود.

    Iphigenia بیشتر به دلیل نحوه مرگش مشهور است. او توسط پدرش در قربانگاه قربانی قرار گرفت که این کار را برای آرام کردن الهه آرتمیس انجام داد زیرا او در جنگ تروا به کمک او نیاز داشت. در اینجا داستان شاهزاده خانم Mycenae و مرگ غم انگیز و نابهنگام او است.

    Iphigenia’s Origins

    Iphigenia اولین فرزندی بود که از آگاممنون و کلیتمنسترا متولد شد. او برخی از اقوام معروف در کنار مادرش داشت، از جمله عمه‌اش، هلن تروی و پدربزرگ و مادربزرگ تیندارئوس و لدا. او همچنین سه خواهر و برادر داشت: الکترا، اورستس و کریزوتمیس.

    در نسخه ای کمتر شناخته شده از داستان، گفته می شود که والدین ایفیگنیا قهرمان آتنی تزئوس و هلن بودند که در زمان تولد تزئوس به دنیا آمدند. هلن از اسپارت. هلن نتوانست دخترش را با خود ببرد و او را به کلیتمنسترا سپرد که ایفیگنیا را به عنوان مال خودش بزرگ کرد. با این حال، این داستان کمتر رایج است و کمتر به آن اشاره می شود.

    شروع جنگ تروا

    این باور وجود داشت که هر یک از اعضای خانه نفرین شده آترئوس محکوم به مرگ زودتر یا بعداً، اما در حالی که اکثر اعضای دیگر فقط با اعمال خود وضعیت مخمصه خود را بدتر کردند، ایفیگنیاکاملاً بی گناه و بی اطلاع از اتفاقاتی که قرار بود برای او بیفتد.

    همه اینها در آغاز جنگ تروجان اتفاق افتاد، زمانی که ایفیگنیا هنوز یک شاهزاده خانم جوان بود. در حالی که منلاوس از اسپارت غایب بود، پاریس هلن را ربود و به تروا برد، در حالی که مقدار زیادی از گنج اسپارت را نیز دزدید. سپس، منلائوس سوگند تیندارئوس را فراخواند و از همه خواستگاران هلن خواست تا از منلائوس محافظت کنند و هلن را از تروا پس بگیرند. پادشاه آن زمان او فرمانده ارتش شد و ناوگانی متشکل از 1000 کشتی در اولیس جمع آوری کرد. همه چیز آماده بود اما یک چیز وجود داشت که آنها را از حرکت دریانوردی باز می داشت و آن باد بد بود که به این معنی بود که آخایی ها نمی توانستند به سمت تروا حرکت کنند.

    پیشگویی کالخاس

    یک پیشگو معروف به کالخاس به آگاممنون آرتمیس گفت که الهه شکار، عفت و طبیعت وحشی از او ناراضی بود. به همین دلیل، او تصمیم گرفته بود که بادهای بدی بیاورد و ناوگان کشتی‌ها را در اولیس نگه دارد.

    دلایل مختلفی می‌توانست وجود داشته باشد که چرا آرتمیس خشمگین شده است، اما به نظر می‌رسد اصلی‌ترین آنها غرور آگاممنون بود. او در مورد مهارت های شکار خود می بالید و آنها را با مهارت های الهه مقایسه می کرد. او دوست نداشت با او بی احترامی شود.

    کالخاس همچنین راهی برای دلجویی از الهه به آگاممنون گفت.این، یک فداکاری لازم است. قرار نبود این یک قربانی عادی باشد، اما قربانی انسانی بود و به نظر می‌رسید که تنها قربانی مناسب برای این کار، ایفیژنیا بود.

    دروغ آگاممنون

    ایده قربانی کردن انسان رایج نبود. یکی در اساطیر یونانی، اما هرازگاهی اتفاق می‌افتد. برای مثال، آتنی‌ها به عنوان قربانی انسانی به مینوتائور تقدیم می‌شدند و لیكائون و تانتالوس پسران خود را به عنوان قربانی برای خدایان كشتند. منابع برخی می گویند آگاممنون حاضر بود دختر خود را قربانی کند و برخی می گویند که او غمگین بود اما چاره دیگری نداشت زیرا وظیفه او بود. حتی اگر مایل به انجام این قربانی نبود، به نظر می‌رسید که برادرش منلائوس او را متقاعد کرده بود که این قربانی را انجام دهد، زیرا برنامه‌هایی برای قربانی کردن در حال انجام بود.

    در آن زمان، ایفیگنیا در میکنه بود. هنگامی که مادرش، کلیتمنسترا، از این قربانی شنید، اجازه نداد و راهی برای متقاعد کردن او وجود نداشت، بنابراین آگاممنون تصمیم گرفت تلاش نکند. در عوض، او اودیسه و دیومدس را به Mycenae فرستاد تا پیامی را به کلیتمنسترا ارسال کند. اولیس، زیرا ایفیگنیا قرار بود با قهرمان، آخیل ازدواج کند. این یک دروغ بود اما کلیتمنسترا گرفتار آن شد. او و دخترشبه اولیس سفر کرد و پس از رسیدن، آنها را از یکدیگر جدا کردند.

    ایفیگنیا قربانی می شود

    ایفیگنیا محراب قربانی را که ساخته شده بود دید و از آنچه قرار است برایش بیاید آگاه بود. در حالی که برخی می گویند که او گریه کرد و برای زندگی اش دعا کرد، برخی دیگر می گویند که او با کمال میل به محراب رفت زیرا معتقد بود که این سرنوشت او بوده است. او همچنین معتقد بود که او را به خاطر مرگ یک قهرمان می شناسند. با این حال، هنگامی که نوبت به انتخاب فردی می‌رسید که ایفیگنیا را قربانی کند، هیچ یک از قهرمانان آخایی نمی‌خواستند با آن کنار بیایند. سرانجام به کالخاس، پیشگو رسید، و بنابراین او چاقو را برای انجام قربانی به دست گرفت.

    آیا ایفیگنیا نجات یافت؟

    در نسخه معروف و ساده این اسطوره، زندگی ایفیگنیا توسط کالخاس به پایان رسید. با این حال، در اساطیر یونان، قربانی‌های انسانی همیشه آنطور که باید به پایان نمی‌رسیدند.

    طبق برخی منابع، کالخاس از زمان مداخله الهه آرتمیس قادر به انجام این قربانی نبود. او با روحیه شاهزاده خانم را کنار گذاشت و یک آهو را به جای او گذاشت. آرتمیس مطمئن شد که همه کسانی که شاهد قربانی شدن ایفیگنیا بودند، متوجه نشوند که آهو جایگزین او شده است، به جز کالخاس که سکوت کرد.

    بعد از انجام قربانی، بادهای بد کاهش یافت و راه به پایان رسید. برای ناوگان آخایی به سمت تروا روشن است.

    Theپیامدهای قربانی

    قربانی ایفیگنیا (یا قربانی فرضی)، عواقب خطرناکی برای آگاممنون داشت. پس از ده سال زنده ماندن از نبرد در تروی، سرانجام در بازگشت به خانه توسط همسرش کلیتمنسترا به قتل رسید. کلیتمنسترا از آگاممنون به خاطر قربانی کردن دخترشان عصبانی بود و او به همراه معشوقش آگیستوس، آگاممنون را در حالی که در حال حمام کردن بود کشتند.

    ایفیگنیا در سرزمین توریس

    پس از مرگ پدرش آگاممنون، داستان ایفیگنیا در اساطیر یونانی دوباره ظاهر شد، زیرا او در اسطوره اورستس ، برادرش ظاهر شد. هنگامی که آرتمیس ایفیگنیا را از محراب قربانی گرفت، او را به توریس، که اکنون کریمه نامیده می‌شود، برد.

    آرتمیس شاهزاده خانم میسنی را به عنوان کشیش معبد خود در آنجا منصوب کرد. تائوری‌ها هر غریبه‌ای را که در سرزمین‌شان پا می‌گذاشت قربانی می‌کردند و اگرچه خودش از قربانی شدن انسان‌ها فرار کرده بود، اکنون ایفیگنیا سرپرستی آنها را بر عهده داشت.

    اورستس و ایفیگنیا

    سال‌ها پس از آن، اورستس ، برادر ایفیگنیا، به توریس آمد. او مادرش را کشته بود تا انتقام مرگ پدرش را بگیرد و اکنون توسط Erinyes ، الهه‌های قصاص و انتقام دنبال می‌شد. اورستس با پسر عمویش پیلادس آمد، اما از آنجایی که آنها غریبه بودند، بلافاصله دستگیر شدند و آماده قربانی شدند.

    ایفیگنیا به دیدن آنها آمد، اما خواهر و برادرها نتوانستند آنها را ببینند.یکدیگر را بشناسند با این حال، ایفیگنیا پیشنهاد داد که اورستس را تنها در صورتی آزاد کند که نامه ای به یونان ببرد. اورستس این را دوست نداشت زیرا می دانست که این بدان معناست که پیلادس باید پشت سر بماند تا قربانی شود، بنابراین او درخواست کرد که پیلادس همراه با نامه به جای آن ارسال شود.

    گفته می شود این نامه کلیدی بوده است خواهر و برادرها یکدیگر را شناختند و همراه با پیلادس، سه نفری سوار کشتی اورست شدند. آنها توریس را با مجسمه آرتمیس ترک کردند.

    بازگشت ایفیگنیا به یونان

    پیش از بازگشت ایفیگنیا، پیلادس و اورستس به یونان، شایعاتی در اطراف پخش شده بود که اورستس را در تائوریس قربانی کرده اند. خواهر ایفیگنیا، الکترا، با شنیدن این موضوع بسیار متاثر شد و به دلفی سفر کرد تا بداند آینده او چه خواهد بود. الکترا و ایفیگنیا هر دو همزمان به دلفی رسیدند اما یکدیگر را نشناختند و الکترا فکر کرد که ایفیگنیا کشیشی بود که برادرش را قربانی کرده بود.

    بنابراین، الکترا قصد کشتن ایفیگنیا را داشت اما درست همانطور که او بود. اورست که می خواست به او حمله کند، مداخله کرد و همه چیز را توضیح داد. سرانجام با متحد شدن، سه فرزند آگاممنون به مینه بازگشتند و اورستس فرمانروای پادشاهی شد.

    پایان ایفیگنیا

    در برخی روایت ها، ایفیگنیا در شهری به نام مگارا درگذشت که خانه آن بود. از کالخاس، بینایی که تقریباً او را قربانی کرده بود. بعد از اومرگ، گفته می شود که او در زمینه های الیزیا ساکن بوده است. برخی منابع باستانی بیان می‌کنند که او در زندگی پس از مرگ با آشیل ازدواج کرد و با هم، آن دو یک ابدیت را در جزایر مبارک گذراندند.

    Iphigenia در فرهنگ عامه

    داستان Iphigenia توسط افراد مختلف نوشته شده است. نویسندگان در طول تاریخ با این حال، او در ایلیاد هومر ذکر نشده است و این اسطوره بسته به مخاطبی که برای آن نوشته شده بود به طرز چشمگیری تغییر یافت. داستان او همچنین در بسیاری از تولیدات تلویزیونی مورد استفاده قرار گرفته است و الهام بخش بسیاری از آثار هنری بزرگ توسط هنرمندان مشهور بوده است.

    برخی از نمونه ها عبارتند از فیلم کشتن گوزن مقدس ، نمایشنامه حتی خویشاوندان هم گناهکار هستند و سری کتاب های کمیک عصر برنز.

    حقایق درباره ایفیجنیا

    1. والدین ایفیگنیا چه کسانی هستند؟ مادر ایفیگنیا کلیتمنسترا و پدرش شاه آگاممنون است.
    2. ایفیگنیا چه کسی باید بمیرد؟ ایفیگنیا باید قربانی می شد تا الهه خشمگین آرتمیس در ازای بادهای مساعد برای حرکت ناوگان آگاممنون به سمت تروا قربانی شود.
    3. ایفیگنیا چگونه می میرد؟ ایفیگنیا برای آرتمیس قربانی می شود . در برخی از نسخه ها، او توسط آرتمیس نجات می یابد و او را به عنوان کشیش آرتمیس می برد.

    به طور خلاصه

    بسیاری از مردم با داستان پیچیده ایفیگنیا ناآشنا هستند، اما داستان او مهم است. ، و پیوندهایی با بسیاری از داستان های شناخته شده دیگراز جمله جنگ تروا، اورستس و خانه آترئوس.

    استفان ریس یک مورخ است که در نمادها و اساطیر تخصص دارد. او چندین کتاب در این زمینه نوشته است و آثارش در مجلات و مجلات سراسر جهان به چاپ رسیده است. استفن که در لندن به دنیا آمد و بزرگ شد، همیشه به تاریخ عشق می ورزید. در کودکی، ساعت‌ها به بررسی متون باستانی و کاوش در خرابه‌های قدیمی می‌پرداخت. این امر باعث شد که او به دنبال تحقیقات تاریخی باشد. شیفتگی استفان به نمادها و اساطیر از این اعتقاد او ناشی می شود که آنها اساس فرهنگ بشری هستند. او معتقد است که با درک این اسطوره ها و افسانه ها می توانیم خود و دنیای خود را بهتر بشناسیم.