میرمیدون‌ها - سربازان آشیل (اسطوره‌های یونانی)

  • این را به اشتراک بگذارید
Stephen Reese

    میرمیدون ها گروهی افسانه ای از مردم در اساطیر یونانی بودند که بر اساس ایلیاد هومر، سربازان وفادار قهرمان قهرمان بودند آشیل . به عنوان جنگجو، میرمیدون ها ماهر، وحشی و شجاع بودند و تقریباً در تمام روایت های جنگ تروا که به خاطر آن مشهور شدند، به عنوان پیروان وفادار آشیل حضور داشتند.

    منشا میرمیدون ها

    چندین داستان مختلف در مورد اینکه میرمیدون ها چه کسانی بودند و از کجا آمده اند وجود دارد. گفته می شود که آنها اصالتاً از آگینا، جزیره ای از یونان بودند و برای بازسازی جزیره پس از کشته شدن تقریباً همه ساکنان آن در اثر طاعون وحشتناک، ایجاد شدند.

    در برخی از نسخه های این اسطوره، Myrmidon ها همان اسطوره بودند. نوادگان Myrmidon، پادشاه Phthiotis که برای زئوس و شاهزاده خانم Phthiotis، Eurymedousa متولد شد. زئوس خود را به مورچه تبدیل کرد و شاهزاده خانم Eurymedousa را اغوا کرد و پس از آن او Myrmidon را به دنیا آورد. به دلیل فریفته شدن او، پسرش را میرمیدون می نامیدند که به معنی «مورچه مرد» است.

    در نسخه دیگری از داستان، گفته می شود که میرمیدون ها مورچه های کارگری بودند که در جزیره زندگی می کردند. از Aegina و بعدها به انسان تبدیل شدند. بر اساس این افسانه، زمانی که زئوس، خدای آسمان، آگینا، دختر زیبای خدای رودخانه را دید، تصمیم گرفت که او را داشته باشد. او خود را به یک مورچه تبدیل کرد و اغوا کردAegina، و جزیره Aegina را به نام او نامگذاری کرد. با این حال، هرا ، همسر زئوس و ملکه خدایان، متوجه شد که او چه کار می کند. هنگامی که او از زئوس و آگینا مطلع شد، حسادت و عصبانی شد. چون خیلی عصبانی بود طاعون را به جزیره فرستاد تا همه ساکنانش از بین بروند.

    طاعون وحشتناک جزیره را گرفت و همانطور که هرا قصد داشت همه از بین رفتند. یکی از ساکنان جزیره که نجات یافت، آئاکوس، پسر زئوس بود. آسئوس به پدرش دعا کرد و از او خواست که جزیره را دوباره آباد کند. زئوس متوجه شد که اگرچه همه موجودات زنده در جزیره مرده اند، مورچه ها کاملاً تحت تأثیر طاعون قرار نگرفته اند، بنابراین آنها را به نژاد جدیدی از مردم به نام میرمیدون ها تبدیل کرد. میرمیدون ها مانند مورچه ها قوی، خشن و غیرقابل توقف بودند و همچنین به طور باورنکردنی به رهبر خود، ایاکوس وفادار بودند.

    میرمیدون ها و جنگ تروا

    زمانی که پسران ایاکوس پلئوس و تلمون جزیره اگینا را ترک کردند، تعدادی از میرمیدون ها را نیز با خود بردند. پلئوس و میرمیدون هایش در تسالی ساکن شدند، جایی که پلئوس با پوره تتیس ازدواج کرد. پسری برای آنها به دنیا آمد و او به عنوان قهرمان معروف یونانی آشیل که در جنگ تروا جنگید شناخته شد.

    در آغاز جنگ تروا، یونانی ها جستجو برای یافتن بزرگترین جنگجوی جهان را آغاز کردند. وقتی آشیل این موضوع را شنید، گروهی را جمع کردمیرمیدون ها و به جنگ رفتند. آنها ثابت کردند که یکی از سرسخت ترین و بهترین جنگجویان یونانی هستند و با آشیل همراه بودند زیرا او شهر به شهر را فتح می کرد و در تمام نبردهای نه سال جنگ پیروز می شد. در آن زمان آشیل دوازده شهر را با کمک میرمیدون های خود فتح کرده بود.

    Myrmidons در بسیاری از فیلم ها و آثار ادبی به نمایش درآمده است. یکی از شناخته شده ترین فیلم هایی که در آن حضور دارند، فیلم جنگی تاریخی حماسی «تروی» است. در این فیلم، آشیل، میرمیدون‌ها را به همراه بقیه ارتش یونان برای حمله به شهر تروا هدایت می‌کند.

    میرمیدون‌ها در اساطیر یونان به دلیل وفاداری شدیدشان به رهبران خود مشهور بودند. با توجه به این ارتباط، در دوران پیش از صنعتی شدن اروپا، اصطلاح «میرمیدون» همان مفاهیمی را داشت که اصطلاح «ربات» اکنون دارد. بعدها، «میرمیدون» به معنای «روفیان اجیر شده» یا «پیرو وفادار» شروع شد. امروزه، میرمیدون شخصی است که یک دستور یا فرمان را صادقانه انجام می‌دهد، بدون اینکه سؤال کند یا در نظر بگیرد که چقدر ممکن است غیرانسانی یا ظالمانه باشد.

    //www.youtube.com/embed/JZctCxAmzDs

    پیچیدن

    Myrmidonها یکی از بهترین جنگجویان در تمام یونان بودند که به دلیل قدرت، شجاعت و زره سیاه خود معروف بودند که آنها را شبیه مورچه های کارگر می کرد. گفته می‌شود که نفوذ آشیل و میرمیدون‌هایش در جنگ تروا، جریان را به نفع یونانیان تغییر داد.

    استفان ریس یک مورخ است که در نمادها و اساطیر تخصص دارد. او چندین کتاب در این زمینه نوشته است و آثارش در مجلات و مجلات سراسر جهان به چاپ رسیده است. استفن که در لندن به دنیا آمد و بزرگ شد، همیشه به تاریخ عشق می ورزید. در کودکی، ساعت‌ها به بررسی متون باستانی و کاوش در خرابه‌های قدیمی می‌پرداخت. این امر باعث شد که او به دنبال تحقیقات تاریخی باشد. شیفتگی استفان به نمادها و اساطیر از این اعتقاد او ناشی می شود که آنها اساس فرهنگ بشری هستند. او معتقد است که با درک این اسطوره ها و افسانه ها می توانیم خود و دنیای خود را بهتر بشناسیم.