فهرست مطالب
در میان موجودات خارق العاده اساطیر یونان، مینوتور یکی از مشهورترین آنهاست. این گاو انسان نما گوشتخوار و هزارتوی آن به عنوان یکی از اسطوره های یونان باستان به نظر می رسد. در اینجا نگاهی دقیق تر به داستان و نمادهای مینوتور می اندازیم.
مینوتائور کی بود؟
مینوتائور موجودی نیمه انسان نیمه گاو نر بود. که در کرت زندگی می کرد. او فرزندان ملکه پاسیفای کرت و گاو نر کرت بود و بدنی انسانی با سر و دم گاو نر داشت. هیولا با میل غیرقابل کنترلی برای خوردن گوشت انسان به دنیا آمد و به همین دلیل باید زندانی می شد.
برای مهار جانور، پادشاه مینوس کرت صنعتگر افسانه ای دیدالوس را در اختیار داشت. یک هزارتو بسازید آنقدر پیچیده و گیج کننده که هیچ کس نمی تواند از آن فرار کند. سپس او مینوتور را در هزارتویی که در آن زندگی می کرد زندانی کرد.
گاو نر کرت
طبق اسطوره ها، هنگامی که آستریوس پادشاه کرت درگذشت، یکی از پسرخوانده های او قرار بود تاج و تخت را به ارث ببرد. بین مینوس و دو برادرش، سارپدون و رادامانتوس بود.
مینوس برای نشان دادن ارزش خود به عنوان پادشاه آینده، به داشتن لطف خدایان لاف زد و در حالی که برای پوزیدون قربانی کرد. ، از خدا خواست که از اعماق دریا گاو نر برای او بفرستد. مینوس قول داد که اگر پوزیدون گاو نر را بفرستد، آن را برای احترام به او قربانی کند.
پوزیدون موظف است و سفیدی شگفت انگیزگاو نر از دریا بیرون آمد مینوس توسط قومش به پادشاهی انتخاب شد، اما چون از زیبایی گاو شگفت زده شده بود، آن را نگه داشت و به جای آن گاو دیگری را قربانی پوزیدون کرد. در نتیجه جسارت پادشاه، پوزیدون عصبانی، همسر مینوس، پاسیفاه را نفرین کرد و او را از نظر جسمی به گاو نر میل کرد.
Pasiphae and the Cretan Bull
ملکه کرت از ددالوس کمک خواست تا یک گاو چوبی بسازد که بتواند در آنجا پنهان شود تا با گاو سفید جفت شود. ددالوس موظف شد و پاسیفاه توانست با جانور جفت شود. از این اتحاد، پاسیفاه آستریوس را به دنیا آورد که بعدها به عنوان مینوتور شناخته شد. برخی از اسطوره ها می گویند که پس از تولد مینوتور، پوزیدون نفرین را به پسر پاسیفا منتقل کرد و باعث شد که او اشتهای سیری ناپذیری برای گوشت انسان داشته باشد.
لابیرنت
زمانی که مینوس دیگر نمی توانست مینوتور را در خود جای دهد، پادشاه از ددالوس خواست تا ساختاری بسازد که به قدری پیچیده و پیچیده باشد که هیچ انسانی نتواند در آن حرکت کند و از آنجا حرکت کند. مینوتور نتوانست فرار کند.
مینوتائور در مرکز هزارتو زندانی شد و تا پایان عمر در آنجا ماند. پادشاه مینوس تمایلی به غذا دادن به جانور با قوم خود نداشت، بنابراین برای رفع نیاز مینوتور به گوشت انسان، پادشاه هر سال هفت مرد جوان و هفت دوشیزه را از آتن به عنوان خراج دریافت میکرد.
برخی از افسانهها میگویند که آتنیان این قربانی را به پادشاه تقدیم کردندمینوس تاوان قتل شاهزاده کرت، آندروجوس را بپردازد. پیشگوی دلفی به آتنیان دستور داد که هر آنچه پادشاه کرت برای کاهش ضرر خود میخواهد ارائه دهند.
در برخی روایتها، قربانیها سالانه انجام میشد، اما در برخی دیگر فقط هر نه سال یک بار. جوانان بدون سلاح به هزارتو فرستاده شدند تا مینوتور بتواند آنها را شکار کند و شهوت خود را برای گوشت انسان سیر کند. ایده هزارتو یا هزارتو به صورتی که امروزه می شناسیم از اسطوره مینوتور نشات می گیرد.
مرگ مینوتور
تسئوس مینوتور را می کشد
قهرمان آتنی تزئوس با کمی کمک توانست مینوتور را بکشد. با برکت پدرش، او داوطلب شد تا با برنامه مخفیانه کشتن جانور، همراه با گروه سوم ادای احترام برود.
وقتی تسئوس به کرت رسید، دختر مینوس آریادنه به دنبال او افتاد و نمیخواست اجازه دهد او در هزارتو بمیرد، از ددالوس خواست تا راز این بنا را به او بگوید تا او می تواند به قهرمان در تلاش خود کمک کند. ددالوس نخی به آریادنه داد و به تسئوس توصیه کرد که نخ را به ورودی هزارتو ببندد تا بتواند پس از کشتن مینوتور راه خود را پیدا کند.
تزئوس در مرکز هزارتو با مینوتور نبرد کرد. با دست خالی یا با چماق. در نهایت تسئوس پیروز ظاهر شد. تسئوس پس از کشتن جانور با کشتی به آتن بازگشتآریادنه و جوانان آتنی بدون آسیب. کرت از دست مینوتور آزاد شد و آتنی ها دیگر مجبور نبودند جوانی خود را برای قربانی بفرستند.