مینوس - پادشاه کرت

  • این را به اشتراک بگذارید
Stephen Reese

    مینوس پادشاه افسانه ای کرت در اساطیر یونانی بود. او به قدری مشهور بود که باستان شناس سر آرتور ایوانز یک تمدن کامل را به نام او نامگذاری کرد - تمدن مینوی.

    طبق افسانه ها، شاه مینوس یک جنگجوی بزرگ و یک پادشاه قدرتمند بود که در چندین داستان اسطوره ای ظاهر شد. او بیشتر به خاطر ساختن لابیرنت معروف است - یک پیچ و خم پیچیده برای زندانی کردن مینوتائور ، موجودی هیولایی که کرت را ویران کرد. در برخی روایت ها، از او به عنوان یک پادشاه "خوب" یاد می شود، اما در برخی دیگر، او را به عنوان یک پادشاه شرور و شرور به تصویر می کشند.

    شاه مینوس که بود؟

    شاه مینوس کاخ در کنوسوس

    مینوس فرزندان زئوس ، خدای آسمان، و اروپا ، یک زن فانی بود. او با پاسیفا، یک جادوگر، دختر هلیوس و خواهر سیرس ازدواج کرد. با این حال، او کاملاً فحشا بود و روابط خارج از ازدواج زیادی داشت، و همچنین پدر بسیاری از فرزندان دیگر بود.

    • مینوس چندین فرزند از پاسیپاه داشت، از جمله آریادنه ، دوکالیون، گلوکوس، کاتریوس، زنودیس. ، آندروگئوس، فادر و آکاسیلیس.
    • مینوس از پاریا، یک پوره نایاد، چهار پسر داشت، اما آنها توسط قهرمان هراکلس در جزیره پاروس کشته شدند. هراکلس از آنها انتقام گرفت، زیرا آنها رفقای او را کشته بودند.
    • از آندروژنیا او صاحب پسری به نام استریون شد
    • از دکسیتیا او اگزانتیوس را داشت که قرار بود پادشاه آینده کیئوس شود.<10

    مینوس قوی بودشخصیت، اما برخی می گویند که او نیز تندخو بود و به همین دلیل او را دوست نداشتند. همه پادشاهی های همسایه به او احترام می گذاشتند و از او می ترسیدند زیرا او یکی از قوی ترین و قدرتمندترین ملت های عصر را اداره می کرد.

    Pasiphae and the Bull

    درست مانند Minos، پاسیفا نیز کاملاً وفادار نبود. در ازدواج با پادشاه با این حال، این کاملاً تقصیر او نبود، بلکه به دلیل یک اشتباه از طرف شوهرش بود.

    پوزیدون ، خدای دریاها، مینوس را گاو سفید زیبا فرستاد تا برای او قربانی کند. . مینوس مجذوب این حیوان شد و تصمیم گرفت آن را برای خود نگه دارد و به جای آن گاو نر دیگر کم شکوهی را قربانی کرد. پوزئیدون فریب نخورد و از این کار خشمگین شد. او به عنوان راهی برای تنبیه مینوس، پاسیفاه را عاشق جانور کرد.

    پاسیفا از میل به گاو دیوانه شده بود و بنابراین از Daedalus خواست تا به او کمک کند راهی برای نزدیک شدن پیدا کند. گاو نر. ددالوس هنرمند و صنعتگر یونانی بود و در تجارت خود بسیار ماهر بود. او یک گاو چوبی ساخت که پاسیفا می توانست در آن پنهان شود و به جانور نزدیک شود. گاو نر با گاو چوبی جفت شد. به زودی پاسیفا متوجه شد که باردار است. وقتی زمانش رسید، او موجودی وحشتناک با بدن یک مرد و سر گاو نر به دنیا آورد. این موجود به عنوان مینوتور (گاو نر مینوس) شناخته می شد.

    مینوس با دیدن فرزند پاسیفا که به طور پیوسته به یک کودک هولناک تبدیل شد، وحشت کرد و خشمگین شد.هیولای گوشت خوار مینوس به ددالوس پیچ و خم گیج کننده ای برای او ساخت که آن را هزارتو نامید و مینوتور را در مرکز آن زندانی کرد تا آسیبی به مردم کرت نرساند.

    مینوس در مقابل نیسوس در جنگ علیه آتن

    مینوس در جنگ علیه آتن پیروز شد، اما یکی از برجسته ترین رویدادهای جنگ در مگارا، متحد آتن رخ داد. پادشاه نیسوس در مگارا زندگی می‌کرد و به دلیل موهای زرشکی روی سرش جاودانه شد. تا زمانی که او این قفل را داشت، جاودانه بود و نمی شد شکستش داد.

    نیسوس یک دختر زیبا به نام اسکیلا داشت که مینوس را دید و فوراً عاشق او شد. او برای نشان دادن محبت خود به او، موهای زرشکی را از سر پدرش جدا کرد و باعث شکست مگارا و پیروزی مینوس شد. در، او را پشت سر گذاشت. اسکیلا سعی کرد به دنبال او و ناوگانش شنا کند، اما نتوانست خوب شنا کند و غرق شد. در برخی روایت‌ها، او را به یک پرنده برش‌گر تبدیل کرده و توسط پدرش که به شاهین تبدیل شده بود، طعمه او شد.

    ادای احترام از آتن

    زمانی که پسر مینوس آندروگئوس در آتن در حالی که در نبرد می جنگید، مینوس غم و اندوه و نفرت را فرا گرفت و خواستار ادای احترام وحشتناکی شد. طبق این افسانه، او آتن را مجبور کرد هر سال هفت دختر و هفت پسر را انتخاب کند تا وارد هزارتو شوند و غذای مردم شوند.مینوتور. این یکی از اصلی ترین دلایلی است که در برخی روایات از او به عنوان پادشاه شیطانی یاد می شود. برخی منابع می گویند که این ادای احترام هر سال انجام می شود در حالی که برخی دیگر بیان می کنند که هر 9 سال یک بار ساخته شده است. 3>

    اگرچه مینوس نمی‌خواست با اسکیلا، دختر خیانتکار نیسوس، کاری داشته باشد، اما نمی‌دانست که سقوط او با خیانت آریادنه، دختر خودش آغاز می‌شود.

    <2 تزئوس ، پسر پادشاه آگوس، از این حقیقت که آتنیان جوان به عنوان قربانی برای مینوتور به هزارتوی کرت فرستاده می شدند، وحشت زده شد و تصمیم گرفت به عنوان ادای احترام داوطلب شود. نقشه او این بود که وارد هزارتو شود و خود مینوتور را بکشد.

    آریادنه وقتی تسئوس را در میان دیگر آتنیان در کرت دید، عاشق او شد. او به او گفت که اگر قول دهد او را با خود به خانه ببرد و با او ازدواج کند، به او کمک می کند تا مینوتور را شکست دهد. تسئوس با این کار موافقت کرد و آریادنه با کمک ددالوس به تزئوس یک توپ ریسمانی داد تا به او کمک کند راه خود را از طریق هزارتویی که هیولا در آن کمین کرده بود پیدا کند.

    تزئوس با استفاده از ریسمان به زودی مینوتور را پیدا کرد و پس از آن نبردی سخت و طولانی، سرانجام آن را به هلاکت رساند. سپس او به دنبال ریسمان جادویی از پیچ و خم بیرون آمد و سایر آتنی ها را به مکان امن هدایت کرد و آنها با قایق فرار کردند و آریادنه را با خود بردند.

    مینوس وددالوس

    مینوس از خیانت آریادنه خشمگین شد، اما از نقشی که ددالوس در نقشه او برای کمک به تسئوس ایفا کرده بود، عصبانی تر بود. با این حال، او نمی خواست بهترین صنعتگر خود را بکشد. در عوض، او ددالوس را با پسرش ایکاروس در برجی بسیار بلند زندانی کرد، که معتقد بود فرار از آن غیرممکن است.

    اما او درخشش ددالوس را دست کم گرفته بود. ددالوس از چوب، پر و موم برای ایجاد دو جفت بال بزرگ، یکی برای خود و دیگری برای پسرش استفاده کرد. با استفاده از بال ها، آنها از برج فرار کردند و تا آنجا که ممکن بود از کرت دور شدند.

    مینوس به دنبال ددالوس رفت و سعی کرد او را بازگرداند اما نتوانست او را بگیرد. جالب اینجاست که او آریادنه، دخترش را تعقیب نکرده بود.

    مرگ مینوس

    تعقیب ددالوس پایان شاه مینوس بود. او تمام راه را به دنبال او رفت تا به جزیره سیسیل رسید، جایی که ددالوس به نوعی در دربار پادشاه کوکالوس پناهگاهی پیدا کرده بود. با این حال، مینوس او را فریب داد تا خودش را نشان دهد و سپس از کوکالوس خواست که ددالوس را به او بازگرداند.

    طبق برخی منابع، کوکالوس و دخترانش نمی‌خواستند ددالوس را به مینوس پس دهند. آنها مینوس را متقاعد کردند که حمام کند و در طی آن دختران پادشاه کرت را با آب جوش کشتند.

    مینوس در دنیای زیرین

    کوکالوس جسد مینوس را به کرت برگرداند اما داستان پادشاه کرت به اینجا ختم نشد در عوض، او بودیکی از سه قاضی بزرگ مردگان در دنیای اموات را ساخته است. زئوس او را به عنوان سومین قاضی در کنار رادامانتوس و آئاکوس که به ترتیب از آسیا و اروپا قضاوت می کردند، قرار داد. در هر اختلافی که پیش می آمد، مینوس باید حرف آخر را می زد. پس از مرگ او، او تا ابد در عالم اموات به زندگی ادامه داد.

    پایان دادن

    در طول تاریخ، مردم سعی کرده اند زندگی ظاهرا طولانی پادشاه مینوس و همچنین تفاوت های شخصیت او را با یکدیگر آشتی دهند. با روایات مختلف که اینها را در تضاد است. برخی از نویسندگان به‌عنوان راهی برای توجیه شخصیت‌های متفاوت او می‌گویند که نه یک، بلکه دو پادشاه متفاوت از جزیره کرت، بلکه دو پادشاه وجود داشته است. با این وجود، شاه مینوس یکی از مهم ترین پادشاهان یونان باستان است که تمدن مینوی به عنوان اولین تمدن در اروپا برجسته است.

    استفان ریس یک مورخ است که در نمادها و اساطیر تخصص دارد. او چندین کتاب در این زمینه نوشته است و آثارش در مجلات و مجلات سراسر جهان به چاپ رسیده است. استفن که در لندن به دنیا آمد و بزرگ شد، همیشه به تاریخ عشق می ورزید. در کودکی، ساعت‌ها به بررسی متون باستانی و کاوش در خرابه‌های قدیمی می‌پرداخت. این امر باعث شد که او به دنبال تحقیقات تاریخی باشد. شیفتگی استفان به نمادها و اساطیر از این اعتقاد او ناشی می شود که آنها اساس فرهنگ بشری هستند. او معتقد است که با درک این اسطوره ها و افسانه ها می توانیم خود و دنیای خود را بهتر بشناسیم.