فهرست مطالب
وایکینگها شاید برخی از جذابترین گروههای مردمی تاریخ باشند. زمانی که در مورد وایکینگها مطالعه میکنید، با مقالاتی مواجه میشوید که جوامع آنها را بسیار خشن، توسعهطلب، متمرکز بر جنگ و غارت نشان میدهد. اگرچه این تا حدودی درست است، اما بسیاری از حقایق جالب دیگر در مورد وایکینگ ها وجود دارد که اغلب نادیده گرفته می شوند و نادیده گرفته می شوند. وایکینگ ها و جوامع آنها، بنابراین برای کشف جزئیات کمتر شناخته شده درباره این شخصیت های تاریخی قطبی به خواندن ادامه دهید.
وایکینگ ها به خاطر سفرهای دور از اسکاندیناوی شناخته شده بودند.
وایکینگ ها کاوشگران ماهری بودند. آنها به ویژه از قرن هشتم فعال بودند و سنت دریانوردی را توسعه دادند. این سنت در اسکاندیناوی آغاز شد، منطقه ای که ما امروز آن را نروژ، دانمارک و سوئد می نامیم.
اگرچه وایکینگ ها ابتدا نزدیک ترین مناطق شناخته شده به آنها را مورد توجه قرار دادند، مانند جزایر بریتانیا، استونی، بخش هایی از روسیه، و بالتیک، آنها به همین جا بسنده نکردند. آثار حضور آنها در نقاط دوردست نیز یافت شد که از اوکراین تا قسطنطنیه، شبه جزیره عربستان، ایران، آمریکای شمالی و حتی شمال آفریقا پراکنده بود. این دوره های سفر گسترده به عنوان عصر وایکینگ ها شناخته می شود.
وایکینگ ها به زبان نورسی باستان صحبت می کردند.
زبان هایی که امروزه در ایسلند، سوئد صحبت می شود،برای وایکینگ ها زنانی که از سرزمینهای دیگر به اسارت آورده میشدند برای ازدواج استفاده میشدند و بسیاری دیگر را صیغه و معشوقه میکردند.
جوامع وایکینگها به سه طبقه تقسیم میشدند.
جوامع وایکینگ توسط اشراف وایکینگ اداره میشدند به نام جارل که معمولاً بخشی از نخبگان سیاسی بودند که زمین های وسیعی داشتند و دام داشتند. جارل وایکینگها بر اجرای زندگی سیاسی در روستاها و شهرها نظارت می کردند و در سرزمین مربوطه خود عدالت را اجرا می کردند.
طبقه متوسط جامعه کارل نامیده می شد و متشکل بود. آزادگانی که زمین داشتند. آنها طبقه کارگری به حساب می آمدند که موتور محرکه جوامع وایکینگ بود. طبقه پایین جامعه افراد برده ای به نام thrals بودند، که مسئول انجام کارهای خانه و کارهای یدی بودند.
وایکینگ ها به ارتقاء رتبه اجتماعی اعتقاد داشتند.
علیرغم استفاده از نهاد برده داری، امکان تغییر نقش و موقعیت اجتماعی در درون گروه وجود داشت. اگرچه هنوز کاملاً مشخص نیست که چگونه این اتفاق میافتد، اما میدانیم که این امکان برای بردگان وجود داشت که برخی از حقوق را به دست آورند. همچنین برای مالک ممنوع بود که برده خود را به هوس یا بی دلیل به قتل برساند.
مردم برده نیز می توانستند اعضای آزاد جامعه شوند و مانند اعضای طبقه متوسط صاحب سرزمین خود شوند.
پایان دادن
وایکینگها با فرهنگ و زبان، مهارتهای کشتیسازی و تاریخ خود که گاه صلحآمیز بود، اما در اغلب موارد، اثری دائمی در جهان بر جای گذاشتند. بسیار خشن و توسعه طلب.
وایکینگ ها حتی در تفسیر خود از تاریخ به شدت رمانتیک شده اند. با این حال، بیشتر تصورات غلطی که این روزها در مورد وایکینگ ها با آن مواجه می شویم، در واقع از قرن نوزدهم شروع شد و فرهنگ پاپ اخیر تصویری کاملاً متفاوت در مورد وایکینگ ها ترسیم کرد.
وایکینگ ها واقعاً برخی از جذاب ترین و قطبی ترین هستند. شخصیتهایی که در صحنه پیچیده تاریخ اروپا ظاهر میشوند، و امیدواریم که حقایق جدید جالب زیادی در مورد این گروه از مردم آموخته باشید.
نروژ، جزایر فارو و دانمارک به دلیل شباهتهای فراوانشان شناخته میشوند، اما بسیاری از مردم نمیدانند که این زبانها در واقع از زبان مشترکی که برای مدتهای طولانی صحبت میشد، نشأت میگیرند، که به نام نورس قدیم یا نوردیک قدیم شناخته میشود. 3>نوردی قدیم از اوایل قرن هفتم تا قرن پانزدهم صحبت می شد. اگرچه زبان نورس قدیم امروزه مورد استفاده قرار نمی گیرد، اما آثار زیادی بر روی سایر زبان های نوردیک به جا گذاشته است.
وایکینگ ها از این زبان خاص به عنوان زبان فرانسه استفاده می کردند. اسکاندیناوی قدیم در رون ها نوشته می شد ، اما وایکینگ ها ترجیح می دادند به جای نوشتن گسترده داستان های خود را به صورت شفاهی بیان کنند، به همین دلیل است که با گذشت زمان، روایت های کاملاً متفاوتی از وقایع تاریخی در این مناطق پدیدار شد.
رُنهای باستانی چندان مورد استفاده قرار نمیگرفتند.
همانطور که اشاره کردیم، وایکینگها از سنت داستانسرایی شفاهی خود مراقبت زیادی میکردند و علیرغم داشتن زبان نوشتاری بسیار پیچیده، آن را به طور گسترده پرورش میدادند. با این حال، رون ها معمولاً برای اهداف تشریفاتی یا برای علامت گذاری نقاط مهم، سنگ قبرها، اموال و غیره رزرو می شدند. زمانی که الفبا توسط کلیسای کاتولیک رومی معرفی شد، رواج نوشتن بیشتر رایج شد.
احتمالاً رونزها از ایتالیا یا یونان آمده اند.
اگرچه کشورهای اسکاندیناوی امروزی می توانند به برخی از آنها افتخار کنند. بناهای واقعاً دیدنی که رونهای نوردیک باستانی را به تصویر میکشند، اعتقاد بر این است که این رونها در واقعاز زبان ها و خط های دیگر وام گرفته شده است.
به عنوان مثال، احتمال زیادی وجود دارد که رون ها بر اساس خط هایی بوده اند که در شبه جزیره ایتالیا توسعه یافته اند، اما دورترین چیزی که می توانیم منشا این رون ها را ردیابی کنیم از یونان است. که بر توسعه الفبای اتروسکی در ایتالیا تأثیر گذاشت.
ما کاملاً مطمئن نیستیم که اسکاندیناویان چقدر این رون ها را معرفی کردند، اما این فرضیه وجود دارد که گروه های اصلی که در اسکاندیناوی ساکن شدند، کوچ نشین بودند و به سمت بالا به سمت شمال سفر کردند. آلمان و دانمارک، خط رونیک را با خود حمل میکنند.
وایکینگها کلاه ایمنی شاخدار به سر نمیگذاشتند.
تصور وایکینگها بدون کلاههای شاخدار معروفشان واقعاً غیرممکن است، بنابراین باید تصور کرد. با تعجب فهمیدیم که آنها به احتمال زیاد هرگز چیزی شبیه به کلاه ایمنی شاخدار بر سر نمیگذاشتند.
باستان شناسان و مورخان هرگز نتوانستند تصویری از وایکینگهایی که کلاه ایمنی شاخدار به سر داشتند بیابند و به احتمال بسیار زیاد امروز ما تصاویر روز از عمل وایکینگ های شاخدار معمولاً از نقاشان قرن 19 می آیند که تمایل داشتند این روسری را رمانتیک کنند. الهام آنها ممکن است از این واقعیت گرفته شده باشد که در زمان های قدیم کلاه های شاخدار در این مناطق توسط کشیشان برای اهداف مذهبی و تشریفاتی استفاده می شد، اما نه برای جنگ.
مراسم دفن وایکینگ ها برای آنها بسیار مهم بود.
از آنجایی که اکثراً ملوان هستند، تعجبی ندارد که وایکینگ ها از نزدیک با هم بودندبه آب متصل بودند و احترام و تحسین زیادی برای دریاهای آزاد داشتند.
به همین دلیل آنها ترجیح دادند مردگان خود را در قایق دفن کنند، زیرا معتقد بودند که قایق ها هموطنان متوفی خود را به Valhalla<می برند. 8>، قلمروی باشکوه که آنها معتقد بودند تنها در انتظار شجاع ترین آنهاست.
وایکینگ ها در مراسم تدفین خود کوتاهی نمی کردند و ترجیح می دادند قایق های تدفین را با مجموعه ای از سلاح ها، اشیاء قیمتی و حتی بردگان قربانی تزئین کنند. برای تدفین قایق های تشریفاتی.
همه وایکینگ ها ملوان یا مهاجم نبودند.
یک تصور غلط دیگر در مورد وایکینگ ها این است که آنها منحصراً ملوان بودند، نقاط مختلف جهان را کاوش می کردند و به هر چیزی حمله می کردند. در جای خود دیدند با این حال، تعداد قابل توجهی از مردم شمال اروپا به کشاورزی و کشاورزی وابسته بودند و بیشتر وقت خود را در مزارع کار می کردند و از غلات خود مانند جو یا جو مراقبت می کردند. مراقبت از گوسفند، بز، خوک و انواع گاو در مزارع خانواده ها برای خانواده ها بسیار رایج بود. کشاورزی و دامداری برای آوردن غذای کافی برای خانواده هایشان برای زنده ماندن در آب و هوای سخت منطقه، اساسی بود.
وایکینگ ها هرگز به عنوان مردم کاملاً متحد نبودند.
یک تصور اشتباه بزرگ دیگر این است که ما مایلند از نام وایکینگ برای نسبت دادن آن به مردم نوردیک باستان به عنوان نوعی الف استفاده کنندنیروی وحدتبخشی که ظاهراً بین گروههایی از مردم ساکن اسکاندیناوی وجود داشت.
این فقط به این دلیل است که سادهسازیهای تاریخی باعث شد که همه به عنوان وایکینگ برچسب زده شوند یا کل جمعیت به عنوان یک ملت متحد در نظر گرفته شوند. بسیار بعید است که وایکینگ ها حتی خود را اینگونه نامیده باشند. آنها در نواحی دانمارک، نروژ، فارو، ایسلند و سوئد امروزی پراکنده بودند و در بسیاری از قبایل مختلف که توسط رؤسای رهبری میشدند محافظت میشدند.
این چیزی نیست که فرهنگ پاپ به خود زحمت نشان دهد. به درستی، بنابراین ممکن است تعجب برانگیز باشد که بفهمیم وایکینگ ها در واقع اغلب در حال درگیری و درگیری با یکدیگر هستند.
کلمه وایکینگ به معنای "حمله دزدان دریایی" است. از زبان نورس باستان که در اسکاندیناوی باستان صحبت می شد، به معنای حمله دزدان دریایی می آید. اما همانطور که اشاره کردیم، هر وایکینگی یک دزد دریایی فعال نبود و یا فعالانه در دزدی دریایی شرکت نمی کرد. برخی ترجیح دادند به جنگ نروند و به سمت یک زندگی مسالمت آمیز اختصاص داده شده به کشاورزی و خانواده روی آوردند. وایکینگ ها قبل از کلمب در آمریکا فرود آمدند.
اریک قرمز - اولین بار کاوش گرینلند دامنه عمومی.
کریستف کلمب هنوز به عنوان اولین غربی که پا به سواحل آمریکا گذاشت، نسبت داده می شود، با این حال سوابق نشان می دهد که وایکینگ ها مدت ها قبل از او از آمریکای شمالی دیدن کردند و حدود 500 سال قبل از او او را شکست دادند.حتی بادبان های خود را به سمت دنیای جدید حرکت داد.
یکی از وایکینگ هایی که به این موفقیت نسبت داده می شود، لیف اریکسون، کاشف معروف وایکینگ است. اریکسون اغلب در بسیاری از حماسههای ایسلندی بهعنوان یک مسافر و ماجراجوی بیباک به تصویر کشیده میشود.
وایکینگها تأثیر زیادی بر نام روزهای هفته داشتند.
با دقت بخوانید و ممکن است بازتابهایی پیدا کنید دین نوردیک و نورس قدیم به نام روزهای هفته. در زبان انگلیسی، پنجشنبه به نام Thor ، خدای نوردیک تندر، و یک جنگجوی شجاع در اساطیر نورس نامگذاری شده است. ثور شاید شناختهشدهترین خدای نوردیک باشد و معمولاً با چکش قدرتمندی که فقط او میتوانست از آن استفاده کند به تصویر کشیده میشود.
چهارشنبه به نام اودین، خدای اصلی در پانتئون نوردیک و پدر ثور نامگذاری شده است. نام جمعه از فریگ، همسر اودین گرفته شده است که نماد زیبایی و عشق در اساطیر اسکاندیناوی است.
حتی شنبه توسط مردم نورس به معنای "روز حمام کردن" یا "روز شستشو" نامگذاری شده است. احتمالاً روزی بود که وایکینگها تشویق شدند تا به بهداشت خود توجه بیشتری کنند.
وایکینگها کاملاً انقلابی در کشتیسازی ایجاد کردند. با توجه به اینکه بسیاری از آنها دریانوردان و ماجراجویان پرشور بودند و در طی چند قرن توانستند صنعت کشتی سازی را کامل کنند.
وایکینگ هاطرح های خود را با الگوهای آب و هوا و آب و هوای مناطقی که قبلاً در آن زندگی می کردند، تطبیق دادند. با گذشت زمان، کشتی های امضا شده آنها به نام کشتی های بلند شروع به تبدیل شدن به استانداردی کردند که توسط فرهنگ های متعدد تکرار، واردات و استفاده شد.
وایکینگ ها برده داری می کردند.
وایکینگ ها برده داری می کردند. از ترال ها، که افرادی بودند که آنها را به بردگی گرفته بودند، انتظار می رفت هر زمان که برای پروژه های کشتی سازی یا هر چیزی که شامل ساخت و ساز به نیروی انسانی نیاز داشتند، کارهای روزمره را در خانه انجام دهند یا کارهای یدی انجام دهند.
وایکینگ ها به دو طریق در برده داری شرکت کردند:
- یکی از راه ها دستگیری و بردگی مردم از شهرها و روستاهایی بود که به آنها حمله کردند. سپس افراد اسیر شده را با خود به اسکاندیناوی می آوردند و آنها را به برده تبدیل می کردند.
- گزینه دیگر شرکت در تجارت برده بود. شناخته شده بود که آنها برای افراد برده شده با نقره یا سایر اشیاء با ارزش پول می دادند.
مسیحیت تأثیر زیادی بر زوال وایکینگ ها داشت.
تا سال 1066، وایکینگ ها قبلاً زودگذر بودند. گروهی از مردم و سنت های آنها به طور فزاینده ای غوطه ور و به هم پیوستند. در همین زمان، آخرین پادشاه شناخته شده آنها، پادشاه هارالد، در نبردی در استمفورد بریج کشته شد.
پس از این رویدادها، علاقه به گسترش نظامی در میان جمعیت شمال اروپا و بسیاری از آنها به آرامی کاهش یافت.این اعمال توسط مسیحیت ورودی غیرقانونی شد، یکی از آنها این بود که مسیحیان را به عنوان برده می گرفت.
وایکینگ ها داستان سرایان مشتاق بودند. این را در آمازون ببینید.
با وجود داشتن یک زبان بسیار توسعه یافته و یک سیستم نوشتاری که استفاده از آن نسبتاً راحت بود، وایکینگ ها ترجیح دادند داستان های خود را به صورت شفاهی بازگو کنند و آنها را به نسل های بعدی منتقل کنند. به همین دلیل است که بسیاری از گزارشهای مختلف از تجربیات وایکینگها از مکانی به مکان دیگر متفاوت است. با این حال، آنها داستان های خود را به شکلی به نام حماسه نیز یادداشت کردند.
سگ ها در سنت های وایکینگ های ایسلندی رایج بودند و شامل مجموعه ها و تفسیرهای بزرگی از وقایع تاریخی و توصیفات جامعه بودند. حماسه های ایسلندی شاید شناخته شده ترین گزارش های مکتوب از زندگی و سنت های مردم نوردیک در ایسلند و اسکاندیناوی باشد. حماسه های ایسلندی علیرغم اینکه در به تصویر کشیدن رویدادهای تاریخی نسبتاً صادق هستند، به خاطر رمانتیک کردن تاریخ وایکینگ ها نیز قابل توجه هستند، بنابراین صحت برخی از این داستان ها به طور کامل تأیید نشده است.
وایکینگ ها اثر بزرگی در جوامع اسکاندیناوی به جا گذاشتند.
اعتقاد بر این است که تا 30 درصد از جمعیت مردان دانمارک، نروژ و سوئد احتمالاً از نسل وایکینگ ها هستند. تقریباً از هر 33 مرد در بریتانیا یک نفر تبار وایکینگ دارد.در نهایت در منطقه ماندند و مستقر شدند و این ترکیب ژنتیکی خاص را ایجاد کردند.
وایکینگ ها مقداری درآمد از قربانیان خود به دست می آوردند.
غیر معمول نبود که قربانیان حملات وایکینگ ها به آنها طلا هدیه می دادند. در ازای تنها ماندن این رویه بین قرن 9 تا 11 در انگلستان و فرانسه شروع به ظهور کرد، جایی که حضور وایکینگ ها در طول زمان به طور فزاینده ای رایج شد.
وایکینگ ها برای بسیاری از پادشاهی هایی که آنها را تهدید می کردند هزینه های "عدم خشونت" دریافت می کردند. اغلب به کسب مقادیر زیادی نقره، طلا و سایر فلزات گرانبها ختم می شد. با گذشت زمان، این به یک عمل نانوشته معروف به دانگلد تبدیل شد.
بحث های زیادی در مورد اینکه چرا وایکینگ ها حمله کردند وجود دارد.
از یک طرف، اعتقاد بر این است که این حملات تا حدی محصول این واقعیت بود که وایکینگ ها در آب و هوا و محیط های نسبتاً خشن زندگی می کردند، جایی که برای بسیاری، کشاورزی و گله داری گزینه مناسبی نبود. به همین دلیل، آنها در حمله به عنوان نوعی بقا در مناطق نوردیک شرکت کردند.
به دلیل جمعیت زیاد در مناطق نوردیک، مردان اضافی تمایل داشتند خانه های خود را ترک کنند تا برای یورش بروند، به طوری که تعادل برقرار شود. در سرزمین خود نگهداری شوند.
در موارد دیگر، دلیل حمله به مناطق دیگر نیز به این دلیل بود که آنها زنان بیشتری را در قلمرو خود می خواستند. اکثراً هر مردی در تعدد زوجات شرکت می کرد و داشتن بیش از یک زن یا صیغه رسم بود