کرچک و پولوکس (Dioscuri) - اساطیر یونانی

  • این را به اشتراک بگذارید
Stephen Reese

    در اساطیر یونانی-رومی، کاستور و پولوکس (یا پولیدئوکس) برادران دوقلو بودند که یکی از آنها نیمه خدا بود. آنها با هم به عنوان "دیوسکوری" شناخته می شدند، در حالی که در رم آنها را جمینی می نامیدند. آنها در اسطوره های متعددی حضور داشتند و اغلب با شخصیت های معروف دیگر در اساطیر یونان تلاقی داشتند.

    کاستور و پولوکس چه کسانی بودند؟

    طبق این اسطوره، لدا یک شاهزاده اتولی بود که به عنوان پرنسس ترین آنها شناخته می شد. زیبای فانی ها او با پادشاه اسپارت، تیندارئوس ازدواج کرد. یک روز، زئوس به طور اتفاقی به لدا نگاه کرد و، حیرت زده از زیبایی او، تصمیم گرفت که او را داشته باشد، بنابراین خود را به یک قو تبدیل کرد و او را اغوا کرد.

    همان روز. لدا با شوهرش تیندارئوس خوابید و در نتیجه چهار فرزند از زئوس و تیندارئوس باردار شد. او چهار تخم گذاشت و از آنها چهار فرزندش بیرون آمد: برادران، کاستور و پولوکس، و خواهران، کلیتمنسترا و هلن .

    اگرچه برادران دوقلو بودند. ، آنها پدران مختلفی داشتند. پولوکس و هلن توسط زئوس پدر شدند در حالی که کاستور و کلیتمنسترا توسط تیندارئوس پدر شدند. به همین دلیل گفته می شد پولوکس جاودانه است در حالی که کاستور یک انسان بود. در برخی روایت‌ها، هر دو برادر فانی بودند، در حالی که در برخی دیگر هر دو جاودانه بودند، بنابراین ماهیت مختلط این دو خواهر و برادر مورد توافق عموم قرار نگرفت.

    هلن بعداً به دلیل فرار از تروجان مشهور شد.شاهزاده، پاریس که منجر به جنگ تروا شد، در حالی که کلیتمنسترا با پادشاه بزرگ آگاممنون ازدواج کرد. همانطور که برادران بزرگ شدند، آنها تمام ویژگی هایی را که با قهرمانان مشهور یونانی مرتبط بود توسعه دادند و در اسطوره های بسیاری حضور داشتند.

    تصویرها و نمادهای کاستور و پولوکس

    کاستور و پولوکس اغلب به تصویر کشیده می شدند. مانند سوارکارانی که کلاه ایمنی بر سر دارند و نیزه به دست دارند. گاهی اوقات، آنها با پای پیاده یا سواره در حال شکار دیده می شوند. آن‌ها در صحنه‌هایی با مادرشان لدا و ربوده شدن لوسیپیدها روی سفال‌های سیاه‌پیکر ظاهر شده‌اند. آنها همچنین بر روی سکه های رومی به عنوان سواران سواره نشان داده شده اند.

    نمادهای آنها عبارتند از:

    • دوکانا، دو تکه چوب که به صورت قائم ایستاده و با تیرهای متقاطع به هم متصل شده اند)
    • یک جفت مار
    • یک جفت آمفور (نوعی ظرف شبیه به گلدان)
    • یک جفت سپر

    اینها همه نماد هستند که نشان دهنده همزادگی آنهاست. در برخی از نقاشی‌ها، برادران با کلاهک جمجمه‌ای به تصویر کشیده شده‌اند که شبیه بقایای تخمی است که از آن بیرون آمده‌اند. اسطوره های شناخته شده اساطیر یونانی.

    • شکار گراز کالیدونی

    طبق این افسانه، دیوسکوری ها به پایین آوردن گراز وحشتناک کالیدونی کمک کردند. پادشاهی کالیدون را به وحشت انداخته است. این Meleager بود که در واقع گراز را کشت، اما دوقلوهااز جمله شکارچیانی بودند که با Meleager بودند.

    • نجات هلن

    وقتی هلن توسط Theseus ربوده شد، قهرمان آتن، دوقلوها موفق شدند او را از آتیکا نجات دهند و با ربودن مادرش آترا از تزئوس انتقام بگیرند تا طعم داروی خود را به او بچشند. آترا برده هلن شد، اما سرانجام پس از غارت تروی به خانه بازگردانده شد. Argonauts که با Jason در تلاش برای یافتن پشم طلایی در کلخیس در آرگو حرکت کردند. گفته می شود که آنها ملوانان عالی هستند و چندین بار کشتی را از غرق شدن نجات دادند و آن را در طوفان های بد هدایت کردند. در طول این تلاش، پولاکس در یک مسابقه بوکس علیه آمیکوس، پادشاه Bebryces شرکت کرد. هنگامی که تلاش به پایان رسید، برادران به جیسون کمک کردند تا از پادشاه خیانتکار پلیاس انتقام بگیرد. آنها با هم شهر پلیاس، ایولکوس را ویران کردند.

    • دیوسکوری ها و لوسیپیدها

    یکی از معروف ترین اسطوره های کاستور و پولوکس است. که چگونه آنها به صورت فلکی تبدیل شدند. پس از گذراندن ماجراهای زیادی با هم، برادران عاشق فیبی و هیلایرا شدند که به آنها Leucippides (دختران اسب سفید) نیز می‌گویند. با این حال، فیبی و هیلایرا هر دو قبلاً برای ازدواج نامزد کرده بودند.

    دیوسکوری ها تصمیم گرفتند که بدون توجه به اینکهاین واقعیت و دو زن را به اسپارت برد. در اینجا فیبی از پولوکس پسری به نام منسیلئوس به دنیا آورد و هیلایرا نیز از کاستور پسری به نام آنوگون به دنیا آورد.

    اکنون لوسیپیدها در واقع با آیداس و لینسیوس از مسنیا نامزد شده بودند که فرزندان او بودند. افارئوس، برادر تیندارئوس. این بدان معنی بود که آنها پسرعموهای دیوسکوری بودند و نزاع وحشتناکی بین هر چهار نفر شروع شد.

    عموزاده ها در اسپارت

    یک بار، دیوسکوری ها و پسرعموهایشان آیداس و لینسیوس به یک گاو رفتند. - یورش به منطقه آرکادیا و ربودن یک گله کامل. قبل از اینکه گله را بین خود تقسیم کنند، یکی از گوساله ها را کشتند و ربع کردند و برشته کردند. درست زمانی که آنها سر غذای خود نشستند، آیداس پیشنهاد کرد که اولین جفت پسرعمویی که غذای خود را تمام می کند باید کل گله را برای خود تهیه کنند. پولوکس و کاستور با این کار موافقت کردند، اما قبل از اینکه بفهمند چه اتفاقی افتاده، ایداس قسمت غذای خود را خورد و به سرعت قسمت لینسئوس را نیز قورت داد.

    کاستور و پولوکس می‌دانستند که فریب خورده‌اند، اما با وجود اینکه فریب خورده‌اند. با عصبانیت آنها یک لحظه تسلیم شدند و به پسرعموهای خود اجازه دادند که کل گله را داشته باشند. با این حال، آنها در سکوت متعهد شدند که روزی از پسرعموهای خود انتقام بگیرند.

    خیلی بعد، چهار پسر عمو در اسپارت به دیدار عموی خود رفتند. او بیرون بود، بنابراین هلن به جای او از مهمانان پذیرایی می کرد. کاستور و پولوکس بهانه‌ای برای ترک سریع جشن گرفتند زیراآنها می خواستند گله گاو را از پسرعموهای خود بدزدند. ایداس و لینسیوس نیز در نهایت جشن را ترک کردند و هلن را به تنهایی با پاریس، شاهزاده تروا، که او را ربود. بنابراین، طبق برخی منابع، پسرعموها به طور غیرمستقیم مسئول حوادثی بودند که منجر به شروع جنگ تروا شد.

    مرگ کاستور

    وقتی کاستور و پولوکس تلاش کردند، همه چیز به اوج خود رسید. برای دزدیدن گله گاو آیداس و لینسئوس. ایداس کاستور را دید که در درختی پنهان شده بود و می دانست که دیوسکوری ها چه برنامه ای دارند. آنها خشمگین به کمین کاستور زدند و با نیزه آیداس او را مجروح کردند. پسرعموها به شدت شروع به درگیری کردند و در نتیجه لینسیوس توسط پولوکس کشته شد. قبل از اینکه آیداس بتواند پولوکس را بکشد، زئوس با صاعقه به او برخورد کرد و او را کشت و پسرش را نجات داد. با این حال، او نتوانست کاستور را نجات دهد.

    پولوکس از مرگ کاستور غمگین شد و به زئوس دعا کرد و از او خواست که برادرش را جاودانه کند. این اقدامی فداکارانه از سوی پولاکس بود، زیرا جاودانگی برادرش به این معنی بود که او باید نیمی از جاودانگی خود را از دست بدهد. زئوس به برادران رحم کرد و با درخواست پولوکس موافقت کرد. او برادران را به صورت فلکی جوزا تبدیل کرد. به همین دلیل، آنها شش ماه از سال را در کوه المپ و شش ماه دیگر را در زمین های الیزیوم که به بهشت ​​خدایان معروف است، سپری کردند.

    نقش های کاستور و پولوکس

    دوقلوها مظهر اسب سواری و دریانوردی شدند و حافظ دوستی، سوگند، مهمان نوازی، خانه، ورزشکاران و دو و میدانی نیز به شمار می رفتند. کاستور در رام کردن اسب بسیار ماهر بود در حالی که پولاکس در بوکس مهارت داشت. هر دو مسئولیت حفاظت از ملوانان در دریا و جنگجویان در نبرد را بر عهده داشتند و اغلب در چنین مواقعی شخصاً ظاهر می شدند. برخی از منابع می گویند که آنها در دریا به عنوان پدیده آب و هوا ظاهر شدند، آتش سنت المو، یک آتش درخشان آبی مایل به پایدار که گهگاه در نزدیکی اجسام نوک تیز در هنگام طوفان ظاهر می شود.

    پرستش کاستور و پولوکس

    Castor و پولوکس به طور گسترده توسط رومیان و یونانیان پرستش می شد. معابد زیادی در آتن و روم و همچنین در سایر نقاط جهان باستان به برادران تقدیم شده بود. آنها اغلب توسط ملوانانی که به آنها دعا می کردند و برای برادران پیشکش می کردند، به دنبال بادهای مساعد و موفقیت در سفرهای خود در دریا بودند.

    حقایق درباره دیوسکوری

    1- Who آیا دیوسکوری ها هستند؟

    دیوسکوری ها برادران دوقلوی کاستور و پولوکس هستند.

    2- والدین دیوسکوری چه کسانی هستند؟

    دوقلوها مادر یکسانی به نام لدا داشتند، اما پدران آنها متفاوت بودند، یکی زئوس و دیگری تیندارئوس فانی.

    3- آیا دیوسکوری ها جاودانه بودند؟

    از دوقلوها کاستور فانی و پولوکس نیمه خدا بود (پدرش زئوس بود).

    4- چگونه دیوسکوری ها به علامت ستاره ای جوزا متصل می شوند؟

    صورت فلکی جوزا با دوقلوهایی که توسط خدایان به آن تبدیل شده اند مرتبط است. کلمه Gemini به معنای دوقلوها است و گفته می شود متولدین زیر این علامت ستاره دارای ویژگی های دوگانه هستند.

    5- Castor و Pollux با چه چیزی مرتبط بودند؟

    دوقلوها با نقش نجات افرادی که در دریا در مضیقه بودند، در خطر جنگ بودند و به اسب و ورزش مرتبط بودند.

    به طور خلاصه

    اگرچه کاستور و پولاکس آرن امروزه بسیار شناخته شده است، نام آنها در نجوم رایج است. نام آنها با هم به صورت فلکی ستارگان معروف به جوزا داده شد. دوقلوها بر طالع بینی نیز تأثیر می گذارند و سومین علامت طالع بینی در زودیاک هستند.

    استفان ریس یک مورخ است که در نمادها و اساطیر تخصص دارد. او چندین کتاب در این زمینه نوشته است و آثارش در مجلات و مجلات سراسر جهان به چاپ رسیده است. استفن که در لندن به دنیا آمد و بزرگ شد، همیشه به تاریخ عشق می ورزید. در کودکی، ساعت‌ها به بررسی متون باستانی و کاوش در خرابه‌های قدیمی می‌پرداخت. این امر باعث شد که او به دنبال تحقیقات تاریخی باشد. شیفتگی استفان به نمادها و اساطیر از این اعتقاد او ناشی می شود که آنها اساس فرهنگ بشری هستند. او معتقد است که با درک این اسطوره ها و افسانه ها می توانیم خود و دنیای خود را بهتر بشناسیم.