هل (الهه) - فرمانروای مردگان نورس

  • این را به اشتراک بگذارید
Stephen Reese

    برخی از خدایان نورس ده ها اسطوره و افسانه خود را تا به امروز حفظ کرده اند در حالی که برخی دیگر به سختی یکی دو مورد را دارند. در نتیجه برخی از خدایان بسیار مشهورتر و مشهورتر از دیگران هستند. هل یکی از آن خدایان است که به ندرت در افسانه های نورس ذکر شده است، اما بسیار محبوب است. داستان او این است.

    هل کیست؟

    هل (به معنای پنهان در زبان اسکاندیناوی قدیم) دختر خدای شرارت لوکی و غول زن آنگربودا ( Anguish-boding از نورس قدیم). هل همچنین دو برادر از یک اتحادیه دارد - گرگ غول پیکر و قاتل Odin Fenrir و مار جهانی و قاتل Thor , Jörmungander . کافی است بگوییم که هل بخشی از یک خانواده نسبتاً ناکارآمد و بدخیم است.

    به عنوان دختر یک مادر نیمه خدا/ نیمه غول و یک مادر غول پیکر، "گونه" هل تا حدودی نامشخص است - برخی منابع او را الهه می‌خوانند، دیگران او را غول‌زن می‌خوانند، و برخی دیگر او را به‌عنوان یک جوتون (نوعی انسان‌نمای نورس باستانی که اغلب به جای غول‌ها نامیده می‌شود) توصیف می‌کنند.

    هل به عنوان زنی خشن، حریص و بی‌توجه توصیف می‌شود. اما در بیشتر تصویرها، او با شخصیتی خنثی روبرو می شود که نه خوب است و نه بد.

    هل و هلهایم

    مهم ترین نقش هل در اساطیر نورس، به عنوان یک حاکم عالم اموات نورس به همین نام - هل. این عالم اموات نیز اغلب هلهایم نامیده می شود، اما به نظر می رسد که این نامدر نویسندگان بعدی فقط برای کمک به تشخیص فرد از مکان ظاهر شده اند. گفته می‌شود هل، این مکان، در نیفلهایم واقع شده است - قلمروی سرد یخی که به عنوان دنیای مه یا خانه مه ترجمه می‌شود.

    مثل هل الهه، نیفلهایم به ندرت در اسطوره های نورس ذکر شده است و معمولاً به طور خاص به عنوان قلمرو هل صحبت می شود.

    ظاهر هل

    از نظر ظاهر بصری، هل معمولاً به عنوان یک زن توصیف می شود. با پوست نیمه سفید و قسمتی سیاه یا آبی تیره. این تصویر ترسناک با شخصیت او که اغلب به عنوان بی تفاوت و سرد توصیف می شود مطابقت دارد. هل به ندرت "شیطان" خوانده می شود، اما اغلب به عنوان بی مهری با دیگران در نظر گرفته می شود.

    هل، دنیای زیرین

    دو یا سه "پس از زندگی" اصلی در اساطیر نورس وجود دارد، بسته به اینکه چگونه شما چگونه هستید. بشمارشون. برخلاف بسیاری از ادیان دیگر که در آن افراد "خوب" به بهشت ​​یا به زندگی پس از مرگ "خوب" و افراد "بد" به جهنم یا به دنیای پس از مرگ/دنیای "بد" می روند، در اساطیر نورس، این سیستم تا حدودی متفاوت است.

    • در آنجا، رزمندگانی که در نبرد جان خود را از دست می‌دهند، چه مرد و چه زن، به والهالا می‌روند - سالن بزرگ Odin . در واالهال، این قهرمانان در حالی که منتظر پیوستن به خدایان در راگناروک، نبرد نهایی هستند، نوشیدنی می‌نوشند، جشن می‌گیرند و با یکدیگر مبارزه می‌کنند.
    • طبق برخی از افسانه‌ها، قلمرو دومی نیز وجود دارد. معادل والهالا و آن میدان بهشتی فریجا بود،Fólkvangr. گفته می شود که قهرمانان سقوط کرده نیز به آنجا می روند تا پس از مرگ خود منتظر راگناروک باشند. تمایز بین Valhalla و Fólkvangr از این واقعیت ناشی می شود که اسطوره های نورس در واقع دو پانتئون خدایان "خوب" دارند - خدایان Æsir/Aesir/Asgardian اودین و خدایان Vanir فریجا. از آنجایی که اولی از دومی مشهورتر است، امروزه مردم معمولاً از Fólkvangr فریجا می گذرند و فقط به والهالا اشاره می کنند.
    • هل، مکان، «دنیای زیرین» اساطیر نورس است، اما افرادی که به آنجا رفتند، نبودند. بد» یا «گناهکاران»، آنها فقط کسانی بودند که در جنگ نمردند و بنابراین جایی در Valhalla یا Fólkvangr «به دست نیاوردند». برخلاف دنیای اموات در سایر ادیان، هل محل شکنجه، درد و رنج و دیگ های داغ روغن در حال جوش نیست. در عوض، هل فقط یک مکان سرد، مه آلود و بسیار کسل کننده بود که در آن هیچ چیز برای همیشه اتفاق نیفتاده است.

    افسانه هایی مانند Heimskringla وجود دارد که به هل الهه، ممکن است تا حدی از رعایای خود سوء استفاده کرده باشد. Heimskringla سرنوشت پادشاه Dyggvi را شرح می دهد. هنگامی که پادشاه بر اثر بیماری درگذشت، به هل رفت، جایی که گفته می شود…

    اما جسد دیگوی

    هل وجود دارد

    به فاحشه کردن با او؛

    معلوم نیست که منظور نویسنده از فاحشه کردن با او چیست اما هیچ منبع دیگری که به شکنجه در هل اشاره کرده باشد وجود ندارد. ، قلمرو، به طور کلی فرض بر این است که آن را فقطمکانی خسته کننده که در آن ارواح "بی ارزش" نگهداری می شدند. این نیز با این واقعیت تأیید می‌شود که هل توسط خود اودین به عنوان زندانی جهان اموات اعطا شده است و هیچ نشانه‌ای وجود ندارد که خدای پدر برای او شکنجه مردم را داشته باشد.

    در نثر ادا اثر اسنوری استورلوس ، گفته شد که "همه مردم هل" همراه با لوکی در راگناروک شرکت کردند. این بدان معناست که همانطور که جنگجویان در والهالا و فولکوانگر در کنار خدایان می جنگند، رعایای هل نیز در کنار پدرش لوکی و غول‌ها خواهند جنگید.

    اما این موضوع در جای دیگری ذکر نشده است. و گفته نمی شود که خود هل در راگناروک شرکت کرده باشد. در نتیجه، همه محققان موافق نیستند که کسانی که به هلهایم می روند با لوکی در راگناروک می جنگند. از آنجایی که الهه هل در راگناروک نمی‌جنگد، مشخص نیست که او در طول/پس از این رویداد زنده بوده یا مرده است.

    هل علیه جهنم

    برخی از مردم فکر می‌کنند که جهنم دنیای زیرین مسیحی از مفهوم نورس هل. با این حال، این درست نیست. دلیل اینکه هل و جهنم هم نام دارند بسیار ساده تر است - وقتی کتاب مقدس از یونانی و یهودی به انگلیسی ترجمه شد، مترجمان انگلیسی فقط کلمه نورس را برای دنیای زیرین در ترجمه های خود به زبان انگلیسی ترجمه کردند. در آن زمان به سادگی کلمه انگلیسی دیگری برای Hell وجود نداشت.

    از نظر نحوه توصیف هل و جهنم، با این حال، این دو "قلمرو" به شدت متفاوت هستند. در واقع، الفشوخی رایج در میان مشرکان معاصر نورس این است که بهشت ​​مسیحی بسیار شبیه به هل نورس است - هر دو مکان‌های مه‌آلود/ابی آرامی هستند که در آن هیچ چیز برای همیشه اتفاق نمی‌افتد. مینی‌فیلم‌های کاملی درباره این موضوع ساخته شده‌اند.

    البته این فقط یک شوخی است، اما نشان می‌دهد که مردم نورس باستان و خاورمیانه باستان تا چه اندازه به زندگی پس از مرگ «خوب» و «بد» متفاوت نگاه می‌کردند. به نظر می رسد.

    //www.youtube.com/embed/MV5w262XvCU

    هل در نقش حافظ بالدر

    یکی از اسطوره هایی که هل را برجسته ترین نشان می دهد مرگ بالدر . در اساطیر نورس، بالدور یا بالدر خدای خورشید و محبوب ترین پسر اودین و فریگ بود. در این افسانه، بالدر در طول یک جشن توسط برادر نابینای خود هویر که توسط پدر هل، لوکی فریب خورده، کشته می‌شود. ، او مستقیماً به قلمرو هل رفت. اسیر برای خدای خورشید گریست و خواست او را از این سرنوشت نجات دهد. آنها برادر دیگر بالدر، خدای رسول Hermóðr یا Hermod را فرستادند تا از هل برای آزادی بالدر درخواست کند.

    هرمود سوار بر اسب هشت پا اسلیپنیر - فرزند دیگر لوکی - به نیفلهایم رفت. و به هل گفت که تمام آسگارد برای بالدر گریه کرد. او از الهه عالم اموات التماس کرد که روح بالدر را آزاد کند که هل با چالشی پاسخ داد:

    "اگر همه چیز دردنیا، زنده یا مرده، بر او [بلدر] گریه کن، آنگاه به او اجازه داده می شود که به عصیر بازگردد. اگر کسی علیه او صحبت کند یا از گریه امتناع کند، با هل خواهد ماند.

    هرمود و اسیر دیگر به سرعت از نه قلمرو عبور کردند و به همه و همه گفتند که باید برای بالدر گریه کنند. روحش را نجات دهد از آنجایی که خدای خورشید عموماً محبوب بود، همه در قلمروهای نه گانه برای او گریستند به جز غول زن Þökk یا Thǫkk.

    " اجازه دهید هل به آنچه که دارد پایبند بماند!" Thǫkk گفت و از انجام آن خودداری کرد. برایش اشک ریخت بعداً در داستان ذکر شده است که Thǫkk احتمالاً خدای لوکی در لباس مبدل بوده است.

    به اندازه کافی خنده دار است، اگر بپذیریم که ارواح در قلمرو هل در کنار لوکی در طول راگناروک می جنگند، به این معنی است که بالدر نیز علیه آن ها می جنگید. Æsir در نبرد نهایی.

    سمبولیسم هل

    به راحتی می توان هل را با فرمانروایان دیگر جهان های زیرین مانند شیطان مسیحیت یا هادس اسطوره یونانی یکی دانست. با این حال، مانند هادس (و برخلاف شیطان)، الهه/غول زن نورس به شدت شیطانی توصیف نمی شود. اغلب اوقات، گفته می شود که او نسبت به مشکلات دیگر خدایان و مردم بی تفاوت و سرد است.

    هل ممکن است از رها کردن روح بالدر در مرگ بالدر خودداری کرده باشد. داستان، اما این فقط به این دلیل است که او از انجام لطفی به خدایان دیگر خودداری کرد. روح بالدر در وهله اول به درستی به هل فرستاده شد و هیچ اشتباهی در هلز وجود نداشت.

    به عبارت دیگر، هل نشان می دهد که چگونه مردم نورس به مرگ می نگرند - سرد، بی تفاوت، و غم انگیز اما نه لزوما "شیطان".

    هل با گرمر، گرگ یا گرگ مرتبط است. سگی که به عنوان نگهبان دروازه هل توصیف می شود، یک سگ جهنمی به معنای واقعی کلمه. او گاهی اوقات با کلاغ ها نیز همراه است.

    اهمیت هل در فرهنگ مدرن

    هل به عنوان شخصیتی از مرگ و دنیای اموات، طی سال ها الهام بخش بسیاری از نقاشی ها، مجسمه ها و شخصیت ها بوده است. در حالی که همه آنها همیشه هل نامیده نمی شوند، تأثیر آن اغلب غیرقابل انکار است. در عین حال، بسیاری از بازنمایی‌های هل در ادبیات مدرن و فرهنگ پاپ همیشه در مقایسه با شخصیت اصلی دقیق نیستند، بلکه در عوض انواع مختلفی از آن هستند.

    یکی از معروف‌ترین نمونه‌ها الهه هلا است. کمیک های مارول و فیلم های MCU که کیت بلانشت در آن نقش او را بازی می کرد. در آنجا شخصیت هلا خواهر بزرگتر ثور و لوکی (که در MCU هم برادر بودند) بود. او کاملاً شیطان صفت بود و سعی کرد تاج و تخت اودین را به دست گیرد.

    از نمونه های دیگر می توان به هل در مجموعه کتاب فانتزی Everworld نویسنده K.A. Applegate، و همچنین بازی های ویدئویی مانند Viking: Battle for Asgard ، سری بازی Boktai ، بازی ویدیویی La Tale، و بازی معروف PC MOBA Smite.

    حقایق درباره Hel

    1- والدین هل چه کسانی هستند؟

    والدین هل هستندلوکی و غول زن آنگربودا.

    2- خواهر و برادر هل چه کسانی هستند؟

    خواهر و برادر هل عبارتند از فنریر گرگ و جورمونگاندر مار.

    3- هل چه شکلی است؟

    هل نیمی سیاه و نیمی سفید است و گفته می شود که حالتی خشمگین و ترسناک در صورتش دارد.

    4- نام هل به چه معناست؟

    هل به معنای پنهان است.

    5- آیا هل الهه است؟

    هل یک غول زن و/یا الهه ای است که بر هل فرمانروایی می کند.

    6- آیا هل یک شخص است یا یک مکان؟

    هل هم یک شخص است و هم مکان، اگرچه اسطوره های بعدی مکان را هلهایم نامیدند تا آن را از شخص متمایز کنند.

    7- آیا هل در بسیاری از اسطوره های نورس وجود دارد؟

    نه، او در بسیاری از موارد حضور ندارد. تنها اسطوره مهمی که او در آن نقش مهمی ایفا می کند، مرگ بالدور است.

    Wrapping Up

    هل یک شخصیت سرد و بی توجه در اساطیر نورس است که نه خوب بود و نه بد. او به عنوان فرمانروای یکی از مکان هایی که اعتقاد بر این بود که نورس ها پس از مرگ به آنجا می روند، نقش مهمی داشت. با این حال، او در بسیاری از اسطوره ها نقش برجسته ای ندارد.

    استفان ریس یک مورخ است که در نمادها و اساطیر تخصص دارد. او چندین کتاب در این زمینه نوشته است و آثارش در مجلات و مجلات سراسر جهان به چاپ رسیده است. استفن که در لندن به دنیا آمد و بزرگ شد، همیشه به تاریخ عشق می ورزید. در کودکی، ساعت‌ها به بررسی متون باستانی و کاوش در خرابه‌های قدیمی می‌پرداخت. این امر باعث شد که او به دنبال تحقیقات تاریخی باشد. شیفتگی استفان به نمادها و اساطیر از این اعتقاد او ناشی می شود که آنها اساس فرهنگ بشری هستند. او معتقد است که با درک این اسطوره ها و افسانه ها می توانیم خود و دنیای خود را بهتر بشناسیم.