سیلنوس - اساطیر یونانی

  • این را به اشتراک بگذارید
Stephen Reese

    در اساطیر یونانی، سیلنوس خدای کوچک رقص، مستی و مطبوعات شراب بود. او بیشتر به عنوان همراه، مربی و پدر رضاعی دیونیسوس ، خدای شراب شناخته می شود. شخصیت محبوب در اساطیر یونانی و رومی، سیلنوس همچنین خردمندترین و قدیمی ترین پیروان دیونوسوس بود. او به عنوان یک خدای کوچک، نقش مهمی در اسطوره های شخصیت های مشهور مانند اسطوره های دیونیسوس و شاه میداس داشت.

    سیلنوس که بود؟

    سیلنوس بود. زاده پان ، خدای حیات وحش، و Gaea ، الهه زمین. او یک ساتیر بود، اما به نظر می‌رسد که تا حدودی از ساترهای دیگر متمایز بوده است. سیلنوس معمولاً توسط ساترهایی به نام «سیلنی» احاطه می شد و گفته می شد که او پدر یا پدربزرگ آنها بوده است. در حالی که ساتیرها ترکیبی از انسان و بز بودند، گفته می شد که سیلنی ها ترکیبی از انسان و اسب هستند. با این حال، در بسیاری از منابع، این دو اصطلاح اغلب به جای یکدیگر استفاده می‌شوند.

    از نظر ظاهری، سیلنوس شبیه مردی پیر و تنومند با دم، گوش‌ها و پاهای اسب بود. او به عنوان فردی دانا شناخته می شد و حتی بزرگترین پادشاهان اغلب برای مشاوره نزد او می آمدند. برخی می گویند او توانایی پیش بینی آینده را نیز داشت.

    سیلنوس از یک فلسفه ضد تولد پیروی می کرد که معتقد است تولد منفی است و تولید مثل از نظر اخلاقی بد است.

    بازنمایی های سیلنوس

    اگرچه گفته می شد سیلنوس نیمه حیوان است، نیمهمرد، او همیشه یکسان نشان داده نمی شد. در برخی منابع، او معمولاً به عنوان یک ساتیر نامیده می شود، اما در برخی دیگر، او را فقط به عنوان یک پیرمرد چاق با لکه ای طاس، پوشیده از موهای سفید، و نشسته بر روی یک الاغ نشان می دهند.

    اغلب یک شخصیت شوخ طبع، سیلنوس برای ارضای میل جنسی خود مانند سایر ساترهای عادی به تعقیب پوره ها نمی رفت. در عوض، او و «سیلنی» او بیشتر وقت خود را در مستی می گذراندند. سیلنوس تا زمانی که بیهوش می‌شد مشروب می‌نوشید، به همین دلیل بود که او را بر روی یک الاغ می‌بردند یا ساتیورها از او حمایت می‌کردند. این محبوب ترین و شناخته شده ترین توضیح در مورد اینکه چرا او سوار الاغ شده است. با این حال، چند توضیح دیگر نیز وجود دارد.

    برخی می گویند که سیلنوس در عروسی آریادنه و دیونیسوس به طرز باورنکردنی مست شد و برای پذیرایی از میهمانان، یک بازی طنزآمیز رودئو روی یک الاغ اجرا کرد. برخی دیگر می گویند که در طول Gigantomachy، جنگ بین غول ها و خدایان المپیا، سیلنوس روی الاغی نشسته بود تا آن ها را در طرف مقابل گیج کند.

    سیلنوس و دیونیسوس

    سیلنوس پدرخوانده دیونیسوس، پسر زئوس بود. پس از تولد خدای جوان از ران زئوس، دیونیسوس توسط هرمس به او سپرده شد. سیلنوس او را با کمک پوره های نیسیاد بزرگ کرد و هر چه در توان داشت به او آموخت.

    زمانی که دیونوسوس به بزرگسالی رسید، سیلنوس به عنوان همراه و مربی او در کنار او ماند. اوبه دیونوسوس آموخت که از موسیقی، شراب و مهمانی لذت ببرد، که برخی می گویند با تبدیل شدن دیونوسوس به خدای شراب و مهمانی ربط داشت.

    سیلنوس به عنوان قدیمی ترین، مست ترین و در عین حال خردمندترین پیروان دیونوسوس توصیف شد. .

    سیلنوس و شاه میداس

    یکی از معروف ترین اسطوره های یونانی که در آن سیلنوس وجود دارد، اسطوره شاه میداس و لمس طلایی است. داستان به چگونگی جدا شدن سیلنوس از دیونیسوس و همراهانش و پیدا شدن در باغ های شاه میداس می پردازد. میداس او را به کاخ خود پذیرفت و سیلنوس چند روز در کنار او ماند و مهمانی می‌کرد و بسیار لذت می‌برد. او شاه و دربارش را با گفتن داستان‌های خارق‌العاده زیادی به عنوان راهی برای جبران مهمان‌نوازی‌اش به میداس سرگرم کرد. هنگامی که دیونوسوس سیلنوس را پیدا کرد، بسیار سپاسگزار بود که با همراهش اینقدر خوب رفتار شده بود و تصمیم گرفت به میداش آرزویی را به عنوان پاداش برآورده کند.

    میداس آرزو کرد که هر چیزی را که لمس می‌کند به طلا تبدیل شود و دیونیسوس آرزوی او را برآورده کرد. . با این حال، در نتیجه، میداس دیگر قادر به لذت بردن از غذا یا نوشیدنی نبود و مجبور شد برای خلاص شدن از شر این هدیه از دیونیسوس کمک بخواهد.

    نسخه ای دیگر از داستان می گوید که چگونه پادشاه میداس از توانایی ها و حکمت نبوی سیلنوس مطلع شد و تصمیم گرفت که دوست دارد هر چه می تواند از او بیاموزد. او به خادمان خود دستور داد تا ساتر را بگیرند و به قصر بیاورند تا بتواند از تمام اسرار او مطلع شود. راخادمان سیلنوس را در حالی که مست در نزدیکی چشمه دراز کشیده بود دستگیر کردند و او را نزد پادشاه بردند. پادشاه پرسید: بزرگترین خوشبختی انسان چیست؟

    سیلنوس بیانیه بسیار غم انگیز و غیرمنتظره ای می گوید که مردن در اسرع وقت بهتر از زندگی کردن است و بهترین اتفاق برای کسی این است که اصلا به دنیا نیامد به عبارت دیگر، سیلنوس پیشنهاد می‌کند که سؤالی که باید بپرسیم این نیست که چرا برخی خودکشی می‌کنند، بلکه این است که چرا زنده‌ها به زندگی خود ادامه می‌دهند. یا پسران، بر اساس برخی نسخه های داستان) در حالی که در جستجوی دیونیسوس بودند، کشتی غرق شدند. آنها توسط سیکلوپ ها به بردگی درآمدند و مجبور شدند به عنوان چوپان کار کنند. به زودی اودیسه با ملوانانش رسید و از سیلنوس پرسید که آیا حاضر است غذا را با شراب آنها معاوضه کند یا خیر.

    سیلنوس نتوانست در برابر این پیشنهاد مقاومت کند زیرا در نهایت او خدمتکار دیونوسوس بود. شراب بخش مرکزی آیین دیونیسوس بود. با این حال، او هیچ غذایی نداشت که در ازای شراب به اودیسه بدهد، بنابراین در عوض، مقداری از غذای انبار خود سایکلوپس را به آنها عرضه کرد. Polyphemus ، یکی از Cyclops، متوجه معامله شد و Silenus سریعاً تقصیر را به گردن مهمانان انداخت و آنها را به سرقت غذا متهم کرد. سیکلوپ ها او را نادیده گرفتند و او و افرادش را در غاری زندانی کردند. بعدها Cyclops و Silenusشراب نوشیدند تا اینکه هر دو بسیار مست شدند. سیکلوپ ها سیلنوس را بسیار جذاب یافتند و ساتیر وحشت زده را به رختخواب خود بردند. اودیسه و مردان از غار فرار کردند و چشم پولیفموس را سوزاندند که به آنها فرصت فرار داد. با این حال، آنچه در مورد سیلنوس شد ذکر نشده است، اما برخی می گویند که او نیز توانست با ساترهای خود از چنگال سیکلوپ ها بگریزد.

    سیلنوس در جشنواره های دیونیزیا

    جشنواره دیونیزیا دیونیزیای بزرگ نیز نامیده می شود، یک جشنواره نمایشی بود که در یونان باستان برگزار می شد. در این جشنواره بود که گفته می شود کمدی، درام طنز و تراژدی سرچشمه گرفته است. دیونوسیا هر سال در ماه مارس در شهر آتن برگزار می‌شد تا خدای بزرگ دیونوسوس را گرامی بدارد.

    در طول جشنواره دیونوسیا، نمایش‌هایی با نقش سیلنوس اغلب به نظر می‌رسید که در میان همه تراژدی‌ها تسکین‌دهنده‌ای کمیک می‌کرد. پس از هر سومین تراژدی، یک نمایش ساتر با بازی سیلنوس دنبال می شد که حال و هوای جمعیت را سبک می کرد. گفته می‌شود که نمایشنامه‌های ساتر مهد کمدی یا کمدی طنزی است که امروزه می‌شناسیم.

    به طور خلاصه

    اسطوره‌هایی که سیلنوس در آنها ظاهر شد معمولاً بر توانایی او در پیش‌بینی آینده، دانش یا عمدتاً مستی او، چیزی که بیشتر به خاطر آن مشهور بود. سیلنوس به عنوان همراه دیونیسوس، معلم فلسفه ضد تولد و شخصیت مهمی در سنت های مذهبی یونان بود.

    استفان ریس یک مورخ است که در نمادها و اساطیر تخصص دارد. او چندین کتاب در این زمینه نوشته است و آثارش در مجلات و مجلات سراسر جهان به چاپ رسیده است. استفن که در لندن به دنیا آمد و بزرگ شد، همیشه به تاریخ عشق می ورزید. در کودکی، ساعت‌ها به بررسی متون باستانی و کاوش در خرابه‌های قدیمی می‌پرداخت. این امر باعث شد که او به دنبال تحقیقات تاریخی باشد. شیفتگی استفان به نمادها و اساطیر از این اعتقاد او ناشی می شود که آنها اساس فرهنگ بشری هستند. او معتقد است که با درک این اسطوره ها و افسانه ها می توانیم خود و دنیای خود را بهتر بشناسیم.