بادب - الهه سلتیک جنگ

  • این را به اشتراک بگذارید
Stephen Reese

    در اساطیر سلتیک، بادب که با نام کلاغ جنگی یا کشنده مرگ نیز شناخته می‌شود، الهه مرگ و جنگ بود که باعث ایجاد سردرگمی و ترس می‌شد. میدان های جنگ به نفع پیروزمندان او یکی از جنبه های الهه سه گانه سلتی جنگ، مرگ و نبوت بود که موریگان نام داشت.

    بدب و موریگان

    در اساطیر ایرلندی، موریگان الهه سه گانه مرگ، جنگ، نبرد، سرنوشت و پیشگویی است و در چندین ظاهر مختلف ظاهر می شود. موریگان به سه خواهر اشاره دارد: بادب، ماچا و آنو. گاهی اوقات آنها را سه موریگنا می نامند.

    بدب پیرزن یا تاج و تخت این سه نفر در نظر گرفته می شود. با این حال، برخی بر این باورند که موریگان شامل جنبه های کلی الهه سه گانه - دوشیزه، تاج و تخت و مادر - نیست، بلکه از سه الهه مساوی در قدرت تشکیل شده است.

    Badb یک کلمه قدیمی ایرلندی است. یعنی کلاغ یا کسی که میجوشد . گاهی از او به عنوان بادب کاتا به معنای کلاغ جنگی یاد می شود. بسیاری از محققان که اغلب به عنوان زنی بزرگتر از خواهران خود ظاهر می شوند، نقش تاج و تخت را به او نسبت می دهند. گفته می‌شود که او در میدان نبرد به شکل یک کلاغ در می‌آید و با فریادهای مهیب خود باعث سردرگمی می‌شود. او با ایجاد هرج و مرج و سرگردانی سربازان دشمن، پیروزی ارتش مورد علاقه خود را تضمین می کرد.

    اگرچه موریگان عمدتاً الهه جنگ و جنگ در نظر گرفته می شد.مردگان، او بیش از همه الهه حاکمیت بود، و بادب، ماچا و آنو همگی نقش خود را در واگذاری یا لغو قدرت و اختیار داشتند.

    طبق افسانه قدیمی ایرلندی به نام Bean Sidhe یا Banshee که به معنی پری است، بادب میدان جنگ و جنگ را پشت سر خود رها کرد و پری شد و مراقب خانواده های خاصی بود و با ناله ها و ناله های غم انگیز خود مرگ اعضای آنها را پیشگویی می کرد.

    مهم ترین افسانه های بادب

    بر اساس برخی از افسانه ها، مادر بادب الهه کشاورزی به نام ارنماس بود، اما پدرش ناشناخته است. دیگران ادعا می کنند که پدر او درویید، کایلتین، که با یک مرد فانی ازدواج کرده بود، بود. در مورد شوهرش، برخی افسانه ها ادعا می کنند که او با خدای جنگ، نیت ازدواج کرده است. دیگران پیشنهاد می کنند که شوهرش داگدا یا خدای خوب در اساطیر سلتیک بود که او را با خواهرانش در میان گذاشت.

    بادب همراه با خواهرانش نقش مهمی در چندین اسطوره مختلف ایرلندی ایفا کرد که برجسته ترین آنها در The The نبرد اول و دوم Magh Turied.

    • Badb در نبردهای Magh Tuired

    در ایرلند باستان، Tuatha dé Danann، یا فرزندان دانو، سعی کردند به جزیره زمرد حمله کنند. آنها با این تلاش ها مبارزه کردند، زیرا مجبور بودند برای کنترل سرزمین ها با فوموریان ها بجنگند. با این حال، فوموریان تنها مانع در این تلاش نبودند. درگیری جزئی بین Tuatha dé وجود داشتDanann و Fir Bolg، Men of Bags ، که ساکنان اصلی جزیره زمرد بودند.

    این درگیری منجر به اولین نبرد Magh Turied شد. بادب به همراه خواهرانش با ایجاد مه گیج کننده و القای ترس و وحشت در میان سربازان Fig Bolg برای کمک به فرزندان دانو به میدان جنگ آمد. آنها موفق شدند دشمن را بشکنند و به پیروزی Tuatha dé Danann منجر شدند.

    داگدا در مواجهه با دومین نبرد Magh Turied در برابر فوموریان ها، از موریگان در Samhain، جشنواره سلتی که زمستان را جشن می گرفت، درخواست کمک کرد. الهه پیروزی Tuatha dé Danann را پیشگویی کرد. در روز نبرد، موریگان بار دیگر با فریادهای وحشتناک خود باعث حواس پرتی جمعی شد. الهه ها پیشگویی های وحشتناکی را فریاد زدند و فوموریان ها را که به دریا عقب نشینی کردند، ترساندند.

    • بدب در تخریب خوابگاه داچوکا

    در این داستان ، بادب دو بار ظاهر می شود و مرگ قهرمان کورماک را پیشگویی می کند. در طول جنگ علیه کوناچتا، کورماک و گروهش برای گذراندن یک شب به هاستل داچوکا می رفتند. در حالی که در ساحل رودخانه استراحت می کردند، با زنی مسن مواجه شدند که در لبه رودخانه لباس های خون آلود را می شست. وقتی از او پرسیدند که لباس های چه کسی را می شست، پاسخ داد که این لباس خونین پادشاهی است که از بین می رود. او مرگ کورمک را پیشگویی می کرد.

    وقتی آنها به هاستل رسیدند، بادب دوباره ظاهر شد.زن رنگ پریده با موهای سفید، لباس قرمز. ظاهرش مثل پیشگویی هایش تاریک بود. آن شب، کوناچتا هاستل را تحت محاصره درآورد و کورمک را کشت. هیچ کس در امان نبود و هر دو ارتش متحمل خسارات زیادی شدند>کسی که می جوشد ، با اشاره به مراقبت او از دیگ جادویی در جهان دیگر. سلت های باستانی معتقد بودند بادب و خواهرش ماچا به کلاغ تبدیل می شوند و گوشت سربازان افتاده را می خورند. آنها در شکم خود روح خود را به جهان دیگر می بردند، جایی که با بادب به عنوان یک تاج پیر مهربان که دیگ بزرگ را به هم می زند ملاقات می کردند.

    سپس از آنها می پرسید که آیا می خواهند در جهان دیگر بمانند یا دوباره متولد شوند. . هنگامی که آنها دومی را انتخاب می کردند، باید به داخل دیگ جادویی می رفتند. بادب نگاهی اجمالی به آب در حال جوش می انداخت و نوزادی جدید به دنیا می آورد یا حیوانی با توله ها. از آنجایی که سلت ها به انتقال اعتقاد داشتند، ارواح می توانند به صورت حیوان یا انسان دوباره متولد شوند.

    تصویر و نماد بادب

    بدب در افسانه ها و داستان های خود گاهی به صورت یک زن جوان ظاهر می شود و در موارد دیگر. به عنوان یک زن مسن او به همراه دو خواهرش بیشتر با جنگ، نبرد، ویرانی، سرنوشت و پیشگویی مرتبط است. به لطف ظاهر متمایز و نقش هایش در اسطوره های مختلف، الهه نمادهای متعددی نسبت داده شده است.معانی بیایید برخی از آن‌ها را بشکنیم:

    • ظاهر و رنگ‌های بادب

    اگرچه گاهی اوقات الهه به عنوان یک زن جوان به تصویر کشیده می‌شود، او اغلب نماینده جنبه تاج و تخت الهه سه گانه موریگان. بنابراین، بیشتر اوقات، او به عنوان پیرزنی با پوست رنگ پریده وحشتناک و موهای سفید به تصویر کشیده می شود. او با لباس قرمز روی یک پا می ایستاد و یکی از چشمانش را بسته بود. در سنت سلتی، هر دو قرمز و سفید به عنوان نشانه های مرگ تلقی می شدند. او تنها با یک پا که زمین را لمس کرد، ارتباط بین قلمرو زندگی و جهان ارواح را نشان داد.

    • حیوانات مقدس بادب

    بادب در طول نبردها اغلب شکل کلاغی به خود می گرفت که فریادهای هولناکش ترس را در استخوان های سربازان دشمن ایجاد می کرد. به همین دلیل، کلاغ در اساطیر ایرلندی اغلب با نبرد، جنگ و مرگ همراه است. بادب همچنین با گرگ ها همراه بود که نشان دهنده هدایت و دگرگونی بود.

    برای جمع کردن

    اگرچه بادب نماد جنگ، مرگ و وحشت یک نبرد است، الهه نه تنها با خونریزی همراه است، بلکه همچنین با نبوت، استراتژی و حفاظت. به عنوان منادی مرگ، او را با نام‌های زیادی می‌شناسند، از جمله The Washer at the Ford، Battle Crow و Scald-Crow.

    با این وجود، نقش او در اساطیر ایرلندی بسیار فراتر از خود مرگ است. او به‌عنوان واسطه‌ای بین دو جهان، به الف پایان می‌دهدشرایط فعلی فانی، اما در عین حال، نوید شروعی جدید را می دهد.

    استفان ریس یک مورخ است که در نمادها و اساطیر تخصص دارد. او چندین کتاب در این زمینه نوشته است و آثارش در مجلات و مجلات سراسر جهان به چاپ رسیده است. استفن که در لندن به دنیا آمد و بزرگ شد، همیشه به تاریخ عشق می ورزید. در کودکی، ساعت‌ها به بررسی متون باستانی و کاوش در خرابه‌های قدیمی می‌پرداخت. این امر باعث شد که او به دنبال تحقیقات تاریخی باشد. شیفتگی استفان به نمادها و اساطیر از این اعتقاد او ناشی می شود که آنها اساس فرهنگ بشری هستند. او معتقد است که با درک این اسطوره ها و افسانه ها می توانیم خود و دنیای خود را بهتر بشناسیم.