اوریا - خدایان یونانی کوه ها

  • این را به اشتراک بگذارید
Stephen Reese

    در اساطیر یونان ، اعتقاد بر این بود که هر کوه خدای خود را دارد. اوریا خدایان اولیه بودند که نمایانگر کوه های جهان شناخته شده برای یونانیان باستان بودند. آنها فرزندان گایا بودند - مظهر زمین به عنوان یک الهه و مادر تقریباً همه خدایان دیگر پانتئون یونان. اوریا با نام رومی Montes نیز شناخته می شود و معمولاً به عنوان Protogenoi به معنای اولین موجودات شناخته می شود، زیرا آنها جزو خدایان اولیه پانتئون بودند.

    بر اساس اساطیر یونانی، از آغاز زمان تنها آشوب یا پوچی اولیه جهان وجود داشته است. از این آشوب ، Gaea زمین، همراه با Tartarus ، عالم اموات، و Eros ، عشق و میل به وجود آمد.

    سپس، گائا ده اوره را به دنیا آورد - آیتن، آتوس، هلیکون، کیتایرون، نیسوس، المپوس تسالیا، المپوس فریگیا، اورئیوس، پارنس و تمولوس - همراه با اورانوس، آسمان، و پونتوس، دریا.

    Orea به ندرت ذکر شده و شخصیت پردازی می شود، اما آنها گاهی اوقات به عنوان خدایان برخاسته از قله های خود به تصویر کشیده می شوند. در ادبیات کلاسیک، آنها برای اولین بار در تئوگونی هزیود در حدود قرن هشتم قبل از میلاد ذکر شدند. در Argonautica توسط آپولونیوس رودیوس، زمانی که اورفئوس خلقت را سرود به طور خلاصه به آنها اشاره شد. در اینجا آنچه باید در مورد اهمیت هر خدایان کوه در متون یونان و روم باستان بدانید، واساطیر.

    فهرست اوریا

    1- آیتنا

    آیتنا نیز نوشته می شود، آیتن الهه کوه اتنا در سیسیل، جنوب ایتالیا بود. گاهی اوقات به عنوان یک پوره سیسیلی نامیده می شود، او بین هفائستوس و دیمیتر تصمیم می گیرد که آنها در مورد تصاحب زمین با یکدیگر نزاع کنند. توسط هفائستوس، او مادر پالیسی، نیمه خدایان دوقلوی چشمه های آب گرم و آبفشان ها شد.

    کوه اتنا به دلیل اینکه محل کارگاه های شعله ور هفائستوس بود، شهرت داشت، زیرا تصور می شد دود ناشی از آتشفشان است. شواهدی از انجام کار باشد. از آنجایی که آتشفشان در دوران کلاسیک روم بسیار فعال بود، رومی‌ها این ایده را برای ولکان، خدای آتش رومی، اقتباس کردند. این مکانی بود که هفائستوس و سیکلوپ ها صاعقه های زئوس را ساختند.

    در قصه پیتیان پیندار، کوه اتنا مکانی بود که زئوس را دفن کرد. هیولا تایفون . این شعر همچنین توصیف می کند که ایتنا آتش خود را از زیر پرتاب می کند، در حالی که قله او به اوج بهشت ​​می رسد. برخی از تعبیرات می گویند که این هیولا بود که آتش و شعله های آتش را به سوی آسمان دمید و چرخش های بی قرار او عامل زلزله و جاری شدن گدازه بود.

    2- آتوس

    <. 2> در ادبیات کلاسیک، آتوس خدای کوه تراکیه در شمال یونان بود. در یک افسانه، آتوس به افتخار یکی از غول‌هایی که سعی در هجوم به آسمان داشت، نامگذاری شد. او کوهی را به سمت زئوس پرتاب کرد، اماخدای المپیک آن را در نزدیکی سواحل مقدونیه سقوط کرد، جایی که به کوه آتوس تبدیل شد.

    در Geographika توسط استرابو، جغرافیدان یونانی قرن اول، ذکر شده است که پیشنهادی برای شکل دادن به کوهی مانند اسکندر مقدونی و همچنین ساختن دو شهر بر روی کوه یکی در سمت راست و دیگری در سمت چپ که رودخانه ای از یکی به دیگری جاری است.

    3- هلیکون

    هلیکون نیز نوشته می‌شود، هلیکون اوره مرتفع‌ترین کوه بوئوتیا در یونان مرکزی بود. این کوه برای موزه ها مقدس بود، الهه های الهامات بشری که بر انواع مختلف شعر نظارت دارند. در دامنه کوه، فواره های آگانیپ و هیپوکرن قرار داشت که گفته می شد با جریان هماهنگ هلیکن به هم متصل می شدند.

    در مسخ آنتونینوس لیبرالیس ، هلیکن مکان بوده است. جایی که میوزها و پیریدها مسابقه موسیقی داشتند. هنگامی که موسی ها آواز خواندند، کوه اسیر آن شد و به سمت آسمان متورم شد تا اینکه اسب پگاسوس بالدار با سم خود به قله آن برخورد کرد. در اسطوره ای دیگر هلیکون در مسابقه آوازخوانی با کوه همسایه، کوه کیتایرون شرکت کرد.

    4- کیتایرون

    همچنین سیتارون نوشته شده بود، کیتایرون خدای دیگر کوهستان بود. بوئوتیا در یونان مرکزی. کوه او مرزهای بوئوتیا، مگاریس و آتیکا را در بر می گرفت. در 5-غزل یونانی قرن پیش از میلاد، کوه کیتایرون و کوه هلیکون در یک مسابقه آواز با هم رقابت کردند. آهنگ کیتایرون از اینکه چگونه زئوس نوزاد از کرونوس پنهان شده بود، گفت، بنابراین او در مسابقه برنده شد. هلیکن گرفتار عذاب ظالمانه ای شد، بنابراین سنگی را درید و کوه به لرزه درآمد.

    در Epigrams VI هومر، کیتایرون ریاست عروسی ساختگی زئوس و پلاتئا، دختر رودخانه را بر عهده داشت. خدای آسوپوس همه چیز از زمانی شروع شد که هرا از زئوس عصبانی بود، بنابراین کیتایرون به او توصیه کرد که مجسمه ای چوبی داشته باشد و آن را به گونه ای بپوشاند که شبیه Plataea باشد. زئوس به توصیه او عمل کرد، بنابراین هنگامی که او در ارابه خود با عروس تظاهرکننده خود بود، هرا در صحنه ظاهر شد و لباس را از مجسمه پاره کرد. او از اینکه فهمید مجسمه است و نه عروس خوشحال شد، پس با زئوس آشتی کرد. توسط زئوس مراقبت از نوزاد خدای دیونیسوس به او سپرده شد. او احتمالاً همان سیلنوس، پدر رضاعی دیونیسوس، و پیرمرد خردمندی بود که هم گذشته و هم آینده را می‌دانست.

    با این حال، هیچ مکان دقیقی برای کوه نیسا مشخص نشد. گاهی اوقات آن را با کوه کیثایرون می‌شناسند، زیرا دره‌های جنوبی آن که به دشت‌های نسایی نیز معروف است، محل ربوده شدن پرسفون در سرودهای هومری بوده است.

    در Fabulae اثر هیجینوس، دیونیسوس ارتش خود را به داخل هند هدایت می کرد، بنابراین به طور موقت اختیار خود را به هند سپرد.نیسوس وقتی دیونیسوس بازگشت، نیسوس تمایلی به بازگرداندن پادشاهی نداشت. پس از سه سال، پدر رضاعی دیونیسوس را فریب داد و او را به سربازانی که در لباس زنانه بودند معرفی کرد و او را اسیر کرد. کوه المپ، خانه خدایان المپیا. این کوه در امتداد مرز بین تسالی و مقدونیه در نزدیکی ساحل دریای اژه امتداد دارد. این مکانی است که خدایان در آن زندگی می کردند، با آمبروسیا و شهد جشن می گرفتند و به آواز آپولو گوش می دادند.

    در ابتدا تصور می شد کوه المپ یک قله کوه است، اما در نهایت به منطقه ای مرموز در بالای کوه ها تبدیل شد. از زمین در ایلیاد ، زئوس از بالاترین قله کوه با خدایان صحبت می کند. همچنین می گوید که اگر بخواهد می تواند زمین و دریا را از بالای المپ آویزان کند.

    7- المپ فریگیه

    نباید با آن اشتباه شود. کوه تسالیایی به همین نام، کوه المپ فریژی در آناتولی واقع شده است و گاهی به عنوان المپوس میسیا نیز شناخته می شود. اوریای المپ مشهور نبود، اما او مخترع فلوت بود. در اساطیر، او پدر ساترهای فلوت نواز بود که ظاهرشان شبیه قوچ یا بز بود.

    در Bibliotheca شبه آپولودوروس، از اولیمپ به عنوان پدر مردم یاد می شد. مارسیاس، شخصیت افسانه‌ای یونانی با اصالت آناتولی. در اووید دگردیسی ، ساتیر مارسیاس خدای آپولو را به مسابقه ای موسیقی دعوت کرد. متأسفانه، این پیروزی به آپولو داده شد، بنابراین ساتیر زنده پوسته پوسته شد - و المپ، همراه با دیگر پوره ها و خدایان، اشک می ریخت.

    8- Oreios

    <2 Oreios همچنین به املای Oreus، خدای کوه کوه Othrys در یونان مرکزی بود. در قسمت شمال شرقی Phthiotis و بخش جنوبی Magnesia واقع شده است. در Deipnosophistaeاثر آتنائوس، اورئیوس پدر اکسیلوس، نیمه خدای جنگل‌های کوهستانی، و هامادریاس، پوره درخت بلوطبود.

    9 - Parnes

    Parnes اوره کوهی بین بوئوتیا و آتیکا در مرکز یونان بود. در Epigrams VI هومر، او همراه با Kithairon و Helikon در متون شخصيت يافته است. در Heroides اوید، پانس به طور خلاصه در داستان آرتمیس و شکارچی هیپولیتوس ذکر شد. کوه لیدیا در آناتولی. در دگردیسی ها اثر اوید، او به عنوان کوهی شیب دار و مرتفع توصیف شده است که به دریا خیره می شود، از یک طرف رو به ساردیس و از طرف دیگر به Hypaepa است. او همچنین داور مسابقه موسیقی بین آپولو و مارسیاس یا پان بود.

    پان، خدای باروری، ترانه‌های او را می‌خواند و روی نی روستایی‌اش موسیقی می‌سازد. حتی جرات داشت موسیقی آپولو را بعد از موسیقی خودش ببالد. در Fabulae توسط Pseudo-Hyginus، Tmolus دادپیروزی آپولو، حتی اگر میداس می گفت که ترجیحاً باید به مارسیاس داده می شد.

    سوالات متداول درباره اورئا

    Ourea خدای چیست؟

    Ourea اشاره دارد به گروهی از خدایان اولیه، به جای یک خدای واحد. آنها خدایان کوهها هستند.

    والدین اوریا چه کسانی بودند؟

    Orea فرزندان گایا هستند.

    Orea به چه معناست؟

    2> نام اوریا را می توان به عنوان کوه ترجمه کرد.

    به طور خلاصه

    خدایان اولیه در اساطیر یونانی، اوره ها گروهی از خدایان کوه بودند. در ادبیات کلاسیک، آنها را با نام‌های Aitna، Athos، Helikon، Kithairon، Nysos، Olympus of Thessalia، Olympus of Phrygia، Oreios، Parnes و Tmolus می‌شناسند. آنها نمایانگر کوه هایی هستند که برای یونانیان باستان شناخته شده بودند، از جمله کوه المپ. به عنوان خدایان نخست زاده ای که در آغاز جهان ظهور کردند، بخش مهمی از اساطیر آنها باقی مانده اند.

    استفان ریس یک مورخ است که در نمادها و اساطیر تخصص دارد. او چندین کتاب در این زمینه نوشته است و آثارش در مجلات و مجلات سراسر جهان به چاپ رسیده است. استفن که در لندن به دنیا آمد و بزرگ شد، همیشه به تاریخ عشق می ورزید. در کودکی، ساعت‌ها به بررسی متون باستانی و کاوش در خرابه‌های قدیمی می‌پرداخت. این امر باعث شد که او به دنبال تحقیقات تاریخی باشد. شیفتگی استفان به نمادها و اساطیر از این اعتقاد او ناشی می شود که آنها اساس فرهنگ بشری هستند. او معتقد است که با درک این اسطوره ها و افسانه ها می توانیم خود و دنیای خود را بهتر بشناسیم.