Centaurs – Part-Horse Part-human

  • این را به اشتراک بگذارید
Stephen Reese

    سنتورها یکی از جذاب‌ترین موجودات اساطیر یونان هستند که به دلیل طبیعت ترکیبی جذاب خود شناخته شده‌اند. سنتورها که نماد مبارزه بین حیوان و انسان هستند، به برخی از مهم‌ترین داستان‌های یونان باستان مرتبط هستند.

    منشأ و شرح سنتورها

    افسانه‌های مختلفی در مورد وجود دارد. جایی که سنتورها از آنجا می آیند. برخی از افسانه های قدیمی به سوارکاران خارق العاده ای اشاره می کنند که آنقدر در اسب سواری مهارت داشتند که به نظر می رسید با این حیوان یکی هستند. به خصوص در تسالی، شکار گاو نر بر پشت اسب یک ورزش سنتی بود. بسیاری از مردم بیشتر وقت خود را بر پشت اسب می گذرانند. کمتر پیش می آید که اسطوره های سنتورها از این سنت ها سرچشمه بگیرند. در داستان های دیگر از سنتورها به عنوان ارواح طبیعت یاد می شود که در جنگل ها به شکل موجوداتی نیمه انسان و نیمه حیوان زندگی می کردند.

    در اساطیر یونانی، قنطورس ها فرزندان ایکسیون بودند. ، پادشاه لاپیت ها و نفله، یک پوره ابری. آنها موجودات بدوی نیمه انسان و نیمه اسب بودند که در غارها زندگی می کردند و حیوانات وحشی را شکار می کردند. آنها در جنگل های تسالی و آرکادیا ساکن شدند و خود را به صخره ها و شاخه های درخت مسلح کردند. تصاویر آنها آنها را به عنوان انسان تا کمر نشان می دهد، از جایی که با بدن و پاهای یک اسب ترکیب می شوند. چهره آنها انسانی بود، اگرچه در برخی موارد، ویژگی های صورت ساتیر را داشتند.

    سنتاوروماکی

    تزئوس اوریتوس را می کشد

    سنتوروماکی جنگ سنتاورها علیه لاپیت ها بود. پیریتوس، پسر و وارث ایکسیون، سنتورها را به عروسی خود دعوت کرد، اما آنها با شراب مست شدند و دعوا شروع شد. سنتورها سعی کردند همسر پیریتوس، هیپودامیا، و سایر مهمانان زن را ببرند، که باعث شد لاپیت ها برای محافظت از زنان خود به موجودات حمله کنند و در نتیجه نبردی بین لاپیت ها و سنتورها رخ داد. اوید می نویسد که تزئوس در این نبرد با اوریتوس خشن ترین قنطورس خشن می جنگد و می کشد.

    در اودیسه هومر، این درگیری همچنین آغاز دشمنی بین انسان ها و سنتورها بود که قرن ها ادامه داشت. در این مبارزه بیشتر سنتورها مردند و بقیه به جنگل ها گریختند.

    افسانه های قنطورس

    دخالت سنتورها به عنوان یک گروه در اساطیر یونان نسبتاً کم است. مهم ترین مسئله آنها به عنوان یک نژاد، قنطوروماکی بود، اما در سراسر اساطیر یونان، قنطورس های مختلفی وجود داشته اند که به خاطر اعمال خود برجسته بوده اند.

    • Chiron

    Chiron یک قنطورس جاودانه بود که در اساطیر یونان اهمیت زیادی داشت، زیرا نقش او به عنوان مربی چندین قهرمان بود. Chiron مانند سایر هم نوعان خود نبود، زیرا او موجودی متمدن و فناناپذیر بود که به خردش معروف بود. در بیشتر تصویرها جنبه انسانی او بودهم از نظر جسمی و هم از نظر روحی قوی تر از جنبه حیوانی اش. این او بود که آخیل را آموزش داد و او را به جنگجوی بزرگی تبدیل کرد که به وجود آمد. کایرون نیزه ای را که در جنگ تروا به کار برد به آشیل داد. در ایلیاد ، هومر نه یک بار بلکه دو بار می نویسد که نیزه قهرمان بزرگ هدیه معلم او بوده است. Chiron همچنین معلم Asclepius ، پسر آپولون و خدای پزشکی، Heracles، و بسیاری از قهرمانان دیگر بود. او را داناترین و عادل ترین سنتورها می نامیدند.

    • فولوس

    فولوس قنطورسی بود که در غاری در کوه اریمانتوس. قنطورس زمانی میزبان هراکلس بود در حالی که قهرمان در حال شکار گراز اریمانتی به عنوان یکی از 12 کار خود بود. در غار خود، فولوس از هراکلس استقبال کرد و به او شراب داد، اما قهرمان تنها مهمان نبود. پس از چند نوشیدنی، سنتورها شروع به مبارزه کردند و به هراکلس حمله کردند. با این حال، موجودات برای قهرمان و تیرهای زهرآلود او همخوانی نداشتند. هراکلس اکثر آنها را کشت و بقیه فرار کردند.

    در این واقعه متأسفانه فولوس نیز درگذشت. قنطورس در حالی که در حال بررسی آن بود، به طور تصادفی یک تیر سمی روی پایش انداخت. با این وجود، خدایان فولوس را به خاطر مهمان نوازی او با صورت فلکی قنطورس پاداش دادند.

    • نسوس

    اسطوره سنتور نسوسهمچنین به داستان های هراکلس مربوط می شود. نسوس یکی از سنتورهایی بود که از سنتاوروماکی جان سالم به در برد. پس از درگیری، او به رودخانه Euenos که در آن زندگی می کرد فرار کرد و به رهگذران کمک کرد تا از نهر آب عبور کنند.

    زمانی که هراکلس با همسرش Deianira در سفر بود، آنها سعی کردند از رودخانه ای عبور کنند اما برایشان مشکل بود. سپس نسوس ظاهر شد و به او کمک کرد و همسر قهرمان را به پشت خود از رودخانه برد. اما سنتور سعی کرد به آن خانم تجاوز کند و هراکلس او را با یک تیر مسموم کشت. نسوس به دیانیرا گفت که خون او را بگیرد و اگر هراکلس به سراغ زن دیگری بیفتد، خون او را به عنوان یک معجون عاشقانه استفاده کند. در حقیقت، خون سنتور سمی است که بعداً هراکلس را می کشد.

    قنطورس ها و خدایان

    قنطورس ها با دیونوسوس و اروس مرتبط بودند. این موجودات ارابه های هر دو خدا را حمل می کردند. رفتار جنون آمیز آنها در مورد شراب خواری و رابطه جنسی، آنها را به این خدایان که خدایان آن صفات بودند نیز مرتبط می کرد. موجوداتی نیمه انسان بودند که بخش حیوانی آنها بر زندگی آنها مسلط بود. افسانه های آنها عمدتاً در مورد درگیری هایی است که به دلیل مستی یا میل و شهوت ایجاد شده است. آنها بردگان جنبۀ حیوانی خود بودند و هیچ کنترلی بر اعمال خود نداشتند، زمانی که تحت تأثیر احساسات خود بودند.

    به جای مکانی.در بهشت، جایگاهی در عالم اموات به آنها داده شد. سنتورها یکی از موجوداتی هستند که در دروازه‌های جهان زیرین زندگی می‌کردند تا با سربروس، اسکیلا و هیدرا از آن محافظت کنند.

    در ادبیات مدرن، تصویر آنها آنها را موجودات مدنی نشان می‌دهد. با جنبه انسانی آنها بر میل حیوانی غلبه کرده است. در پرسی جکسون و المپیان ریک ریوردان و نارنیای سی.اس. لوئیس، سنتورها موجودات پیشرفته و متمدنی مانند انسان هستند.

    اما اساطیر یونانی آنها را نشان می دهد. شخصیت واقعی وحشی و بی قانون است. قنطورس نماد غلبه حیوان بر انسان است.

    به طور خلاصه

    قنطورس موجودات جذابی بودند که به دلیل ماهیت دورگه خود شناخته شده بودند، اما ذات آنها به نقاط ضعف آنها آلوده بود. ذهن و اشتیاق طرف حیوانی آنها. در هر صورت، سنتورها به عنوان یکی از شناخته شده ترین موجودات اساطیر یونان باقی می مانند.

    استفان ریس یک مورخ است که در نمادها و اساطیر تخصص دارد. او چندین کتاب در این زمینه نوشته است و آثارش در مجلات و مجلات سراسر جهان به چاپ رسیده است. استفن که در لندن به دنیا آمد و بزرگ شد، همیشه به تاریخ عشق می ورزید. در کودکی، ساعت‌ها به بررسی متون باستانی و کاوش در خرابه‌های قدیمی می‌پرداخت. این امر باعث شد که او به دنبال تحقیقات تاریخی باشد. شیفتگی استفان به نمادها و اساطیر از این اعتقاد او ناشی می شود که آنها اساس فرهنگ بشری هستند. او معتقد است که با درک این اسطوره ها و افسانه ها می توانیم خود و دنیای خود را بهتر بشناسیم.