سیزیف - پادشاه افیرا

  • این را به اشتراک بگذارید
Stephen Reese

    در اساطیر یونانی، سیزیف (همچنین سیسیفوس نوشته می‌شود) پادشاه افیرا، ظاهراً شهر کورینت بود. او به خاطر مردی بسیار فریبکار معروف بود که بعداً به خاطر آن مجازات ابدی در دنیای اموات دریافت کرد. داستان او این است.

    سیزیف که بود؟

    سیزیف از انارته، دختر دیماخوس، و آئولوس ، پادشاه تسالیایی، که قوم آئولیا نام داشت، به دنیا آمد. بعد از. او چندین خواهر و برادر داشت، اما یکی از برجسته‌ترین آنها سالمونئوس بود که پادشاه الیس و بنیانگذار سالمون، شهری در پیزاتیس شد. 6>اودیسه (قهرمان یونانی که در جنگ تروا جنگید)، که پس از اغوای آنتیکلیا به دنیا آمد. هم او و هم اودیسه خصوصیات مشابهی داشتند و گفته می شد که مردان بسیار حیله گر بودند.

    سیزیف به عنوان پادشاه افیرا

    زمانی که سیزیف به سن بلوغ رسید، تسالی را ترک کرد و شهر جدیدی را تأسیس کرد که نامش را گذاشت. افیرا، پس از اقیانوسی به همین نام که بر تامین آب شهر نظارت داشت. سیزیف پس از تأسیس شهر و شکوفایی شهر تحت حکومت او به پادشاهی رسید. او مردی باهوش بود و راه‌های تجاری را در سراسر یونان ایجاد کرد. او بسیاری از میهمانان و مسافران کاخ خود را کشت و قانون مهمان نوازی یونان باستان را نقض کرد. این در بودقلمرو زئوس و او از اقدامات سیزیف خشمگین شد. پادشاه از چنین قتل‌هایی لذت می‌برد، زیرا معتقد بود که این قتل‌ها به او کمک می‌کردند تا حکومت خود را حفظ کند.

    زنان و فرزندان سیزیف

    سیزیف نه یک بلکه با سه زن متفاوت ازدواج کرد، همانطور که در منابع مختلف در برخی روایت‌ها، دختر اتولیکوس آنتیکلیا یکی از همسران او بود، اما به زودی او را ترک کرد و به جای آن با لائرتس ازدواج کرد. او بلافاصله پس از ترک افیرا، اودیسه را به دنیا آورد، بنابراین به احتمال زیاد اودیسه پسر سیزیف بود و نه لارتس. برخی می گویند که سیزیف در واقع با آنتیکلیا ازدواج نکرد، بلکه فقط او را برای مدت کوتاهی ربود، زیرا می خواست به انتقام دزدی گاوهایش، با او راه بیفتد.

    سیزیف همچنین تایرو را اغوا کرد. خواهرزاده و دختر برادرش سالمونئوس. سیزیف به شدت از برادرش متنفر بود و می خواست راهی برای کشتن او بیابد بدون اینکه برای خودش مشکلی ایجاد کند، بنابراین با اوراکل دلفی مشورت کرد. اوراکل پیش‌بینی کرد که اگر سیزیف از خواهرزاده‌اش بچه‌دار شود، یکی از بچه‌ها روزی برادرش سالمونئوس را خواهد کشت. بنابراین گفته شد که دلیل ازدواج همین بوده است. سیزیف به جای کشتن خود برادرش، آنقدر حیله گر بود که از فرزندانش برای ارتکاب قتل استفاده کرد.

    اما نقشه سیزیف شکست خورد. تایرو از سیزیف دو پسر داشت اما به زودی متوجه این پیشگویی شد و نگران پدرش شد.او برای نجات او، هر دو پسرش را قبل از اینکه آنقدر بزرگ شوند که او را بکشند، کشت.

    آخرین همسر سیزیف، مروپ زیبا، پلئیاد و دختر اطلس تیتان بود. او چهار فرزند از او داشت: گلوکوس، آلموس، ترساندر و اورینتون. اورینتون بعداً جانشین سیزیف به عنوان پادشاه افیرا شد، اما گلوکوس بیشتر به عنوان پدر بلروفون ، قهرمانی که با Chimera جنگید، مشهور شد.

    طبق افسانه، مروپ بعداً به خاطر یکی از دو چیز شرمنده شد: ازدواج با یک مرد فانی یا جنایات شوهرش. گفته می شود که به همین دلیل است که ستاره Merope کم نورترین یکی از Pleiades بود.

    سیزیف و اتولیکوس

    سیزیف همسایه دزد و خش خش گاو افسانه ای، Autolycus بود. Autolycus توانایی تغییر رنگ اشیا را داشت. او تعدادی از گاوهای سیزیف را دزدید و رنگ آنها را تغییر داد تا سیزیف نتواند آنها را شناسایی کند.

    با این حال، سیزیف وقتی دید که اندازه گله گاوهایش هر روز کاهش می یابد، مشکوک شد، در حالی که گله اتولیکوس همچنان بزرگتر می شد. او تصمیم گرفت علامتی را در سم گاوهایش ببرد تا بتواند آنها را شناسایی کند.

    دفعه بعد که گاوها از گله خود ناپدید شدند، سیزیف به همراه ارتشش رد آنها را در گل و لای به گله اتولیکوس تعقیب کردند. و سم گاوها را در آنجا بررسی کرد. اگرچه گاوها متفاوت به نظر می رسیدند، اما او توانست آنها را از روی سم شناسایی کندعلائم و سوء ظن او تایید شد. در برخی روایت ها، سیزیف برای انتقام با دختر اتولیکوس، آنتیکلیا همخوابه شد.

    سیزیف به زئوس خیانت کرد

    تعداد جنایات سیزیف همچنان در حال افزایش بود، اما به زودی مورد توجه زئوس قرار گرفت. خدای آسمان او معمولاً فعالیت های خدایان را دنبال می کرد و به زودی متوجه شد که زئوس آگینا، پوره نایاد را ربوده و به جزیره ای برده است. وقتی آسوپوس پدر آگینا به جستجوی دخترش آمد، سیسفیوس همه آنچه را که اتفاق افتاده بود به او گفت. زئوس خیلی زود متوجه این موضوع شد. او هیچ گونه فانی را تحمل نمی کرد که در امور او دخالت کند، بنابراین تصمیم گرفت به زندگی سیزیف پایان دهد.

    سیزیف از مرگ تقلب می کند

    زئوس تاناتوس، خدای مرگ را فرستاد تا سیزیف را با خود به دنیای زیرین ببرد. تاناتوس چند زنجیر با خود داشت که قصد داشت از آنها برای بستن سیزیف استفاده کند، اما قبل از اینکه بتواند این کار را انجام دهد، سیزیف از او پرسید که این زنجیر را دقیقاً چگونه باید ببندد.

    تاناتوس زنجیرها را روی خود گذاشت تا به سیزیف نشان دهد که چگونه این کار را انجام داده است، اما سیزیف به سرعت او را در زنجیر به دام انداخت. سیزیف بدون اینکه خدا را آزاد کند، به عنوان یک مرد آزاد به کاخ خود بازگشت.

    با زنجیر کردن تاناتوس، مشکلات در جهان شروع شد، زیرا بدون او هیچ کس نمی مرد. این موضوع آرس ، خدای جنگ را آزار می‌داد، زیرا او هیچ فایده‌ای از جنگ نمی‌دید. بنابراین، آرس به افیرا آمد، تاناتوس را آزاد کرد وسیزیف را به او بازگرداند.

    در نسخه دیگری از داستان، این هادس بود و نه تاناتوس که آمد تا سیزیف را به زنجیر بکشد و او را به عالم اموات ببرد. سیزیف به همین ترتیب هادس را فریب داد و چون خدا بسته بود، مردم پیر و بیمار نمی‌توانستند بمیرند، بلکه در عذاب بودند. خدایان به سیزیف گفتند که زندگی او را بر روی زمین چنان بدبخت خواهند کرد که سرانجام تصمیم گرفت هادس را آزاد کند.

    سیزیف دوباره مرگ را تقلب می کند

    زمان مرگ سیزیف فرا رسید، اما قبل از اینکه او چنین کرد، او به همسرش (احتمالا مروپه) گفت که جسد او را دفن نکند یا تشییع جنازه را انجام ندهد. او گفت که هدف از انجام این کار این بود که عشق او را به او آزمایش کند، بنابراین مروپه همانطور که او خواست انجام داد.

    تاناتوس سیزیف را به دنیای زیرین برد و آنجا در کاخ هادس، پادشاه افیرا منتظر قضاوت بود. در حالی که منتظر بود، نزد پرسفون ، همسر هادس رفت و به او گفت که باید او را به افیرا بازگردانند تا به همسرش بگوید او را به خاک بسپارد. پرسفون موافقت کرد. با این حال، هنگامی که جسم و روح او دوباره به هم پیوستند، سیزیف با آرامش به کاخ خود بازگشت بدون اینکه مراسم تشییع جنازه خود را سازماندهی کند یا به دنیای زیرین بازگردد.

    مجازات سیزیف

    اقدامات و گستاخی سیزیف باعث شد زئوس انجام شود. حتی بیشتر عصبانی او پسرش هرمس را فرستاد تا مطمئن شود که سیزیف به دنیای زیرین باز می گردد و در آنجا می ماند. هرمس موفق شد و سیزیف برگشتدوباره در عالم اموات، اما این بار مجازات شد.

    مجازات این بود که سیزیف یک تخته سنگ عظیم را به بالای تپه ای بسیار شیب دار بغلتد. تخته سنگ فوق العاده سنگین بود و تمام روز طول کشید تا آن را بچرخاند. با این حال، درست زمانی که او به بالا می‌رسید، تخته سنگ به پایین تپه می‌غلتید تا روز بعد دوباره شروع کند. این مجازات برای ابدیت او بود، همانطور که هادس ابداع کرد.

    این مجازات نشان دهنده نبوغ و زیرکی خدایان بود و برای حمله به غرور سیزیف طراحی شده بود. این امر پادشاه سابق را مجبور کرد که در چرخه ای از تلاش های بی پایان بیهوده و ناامیدی از اینکه هرگز قادر به انجام وظیفه نیست گرفتار شود.

    انجمن های سیزیف

    اسطوره سیزیف موضوعی محبوب برای نقاشان یونان باستان که این داستان را روی گلدان ها و آمفورهای سیاه پیکر به تصویر می کشیدند که قدمت آن به قرن ششم قبل از میلاد باز می گردد. یکی از آمفوراهای معروف اکنون در موزه بریتانیا با تصویر مجازات سیزیف بر روی آن قرار دارد. سیزیف را در حال هل دادن یک تخته سنگ بزرگ به بالای تپه نشان می دهد در حالی که پرسفون، هرمس و هادس به آن نگاه می کنند. در موردی دیگر، پادشاه سابق نشان داده شده است که در حال غلتیدن سنگی به بالای شیب تند در حالی که یک دیو بالدار از پشت به او حمله می کند.

    سمبلیسم سیزیف – آنچه می توانیم از او بیاموزیم

    امروز، کلمه سیزیف برای توصیف تلاش های بیهوده و کاری که هرگز نمی توان آن را به پایان رساند به کار می رود. سیزیف اغلب به عنوان نماد استفاده می شودنوع بشر، و مجازات او استعاره ای از زندگی روزمره ما است. درست مانند مجازات سیزیف، ما نیز به عنوان بخشی از وجود خود درگیر کارهای بی معنی و بیهوده ای هستیم.

    اما، داستان را می توان به عنوان درسی برای تصدیق و پذیرش هدفمان، بسیار شبیه به آغوش سیزیف دانست. سنگ نورد او. حتی اگر این کار ممکن است بی نتیجه به نظر برسد، ما نباید تسلیم شویم یا عقب نشینی کنیم، بلکه به کار خود ادامه دهیم. همانطور که رالف والدو امرسون گفت، " زندگی یک سفر است، نه یک مقصد ".

    //www.youtube.com/embed/q4pDUxth5fQ

    در خلاصه

    اگرچه سیزیف مردی بسیار باهوش بود که جنایات زیادی مرتکب شد و هر بار به نحوی توانست از عدالت فرار کند، اما در نهایت مجبور شد تاوان اعمال خود را بپردازد. او در تلاش برای پیشی گرفتن از خدایان، خود را محکوم به مجازات ابدی کرد. امروزه او را بیشتر به خاطر نحوه انجام مجازاتش به یاد می آورند و به نمادی برای نوع بشر تبدیل شده است.

    استفان ریس یک مورخ است که در نمادها و اساطیر تخصص دارد. او چندین کتاب در این زمینه نوشته است و آثارش در مجلات و مجلات سراسر جهان به چاپ رسیده است. استفن که در لندن به دنیا آمد و بزرگ شد، همیشه به تاریخ عشق می ورزید. در کودکی، ساعت‌ها به بررسی متون باستانی و کاوش در خرابه‌های قدیمی می‌پرداخت. این امر باعث شد که او به دنبال تحقیقات تاریخی باشد. شیفتگی استفان به نمادها و اساطیر از این اعتقاد او ناشی می شود که آنها اساس فرهنگ بشری هستند. او معتقد است که با درک این اسطوره ها و افسانه ها می توانیم خود و دنیای خود را بهتر بشناسیم.