مهمترین خدایان و الهه های اسلاو

  • این را به اشتراک بگذارید
Stephen Reese

    اساطیر اسلاو به آن دسته خاص از ادیان باستانی تعلق دارند که امروزه چندان شناخته شده نیستند، اما در عین حال برای بسیاری از فرهنگ ها و مذاهب دیگر اطراف خود بسیار تأثیرگذار هستند. در حالی که در طول قرون و اعصار چیزهای زیادی از دست رفته است، ما مقدار زیادی از خدایان اسلاو، موجودات اساطیری، و قهرمانان اصلی را می دانیم. آداب و مناسک مختلف بت پرستی که در تعطیلات مسیحی کنونی آنها گنجانده شده است. از آنجا، و همچنین برای نوشته‌های دانشمندان مسیحی اولیه و پس از بت پرستی، ما به اندازه‌ای می‌دانیم که بتوانیم دیدگاهی شایسته از مهم‌ترین خدایان اسلاوی شکل دهیم. بنابراین، اجازه دهید ۱۵ خدا و الهه اسلاوی معروف را در زیر بررسی کنیم.

    آیا یک پانتئون واحد اسلاو وجود دارد؟

    قطعاً خیر. قوم اسلاو باستان در قرن پنجم و ششم پس از میلاد در اروپای شرقی و مرکزی شروع به ظهور کردند، اما آن‌ها بخش‌های وسیعی از این قاره را پوشش می‌دادند که نامیدن آنها فقط یک قبیله درست نیست. در عوض، آنها معمولاً به سه گروه تقسیم می شوند:

    • اسلاوهای شرقی - روس ها، بلاروس ها و اوکراینی ها
    • اسلاوهای غربی - چک ها اسلواکی ها، لهستانی ها، وندها (در آلمان شرقی) و سورب ها (همچنین در آلمان شرقی که با صربستان اشتباه نشود)
    • اسلاوهای جنوبی – صرب ها، بوسنیایی ها، اسلوونیایی ها، کروات ها، مونته نگرویی ها وجهان اموات.

      در آنجا، ولز یاریلو را به عنوان پسرخوانده خود بزرگ کرد و او را موظف به نگهبانی از گاوهایش کرد. با این حال، شایان ذکر است که دنیای زیرین ولز در اساطیر اسلاو، بر خلاف دنیای زیرین در اساطیر دیگر بود - در عوض، به طرز دلپذیری سبز و مملو از دشت های علفزار و درختان بلند و غنی بود.

      15. راد - برترین خدای اسلاوی اصل و نسب، سرنوشت، خلقت و خانواده

      به گفته برخی، راد برترین خدای و خدای خالق اساطیر اسلاو است. نام او مانند خانواده گسترده به سادگی به معنای خانواده یا خویشاوند است. به طور طبیعی، او به عنوان خدای اجداد و خانواده مردم و همچنین سرنوشت و سرنوشت آنها پرستش می شد.

      رود همچنین در میان اکثر اسلاوهای جنوبی به عنوان "سود" شناخته می شد که به معنای "قاضی" بود. او را "مولد" نیز می نامیدند، زیرا هر فرزندی از اجداد خود متولد می شود و بنابراین تابع راد نیز می باشد. راد به عنوان خدای همه اجداد ما اغلب به عنوان خالق نژاد بشر پرستش می شد.

      سایر خدایان معروف اسلاو

      خدایان اسلاوی زیادی وجود دارند که ما اطلاعات کمی درباره آنها داریم. بسیاری از آنها به طور گسترده در میان تمام یا اکثر قبایل اسلاو پرستیده نمی شدند، اما در مناطق خاصی محلی بودند. این کاملاً طبیعی است زیرا بسیاری از این خدایان کوچک احتمالاً از سایر فرهنگ‌های همسایه مانند سلت‌ها، تراکی‌ها، فنلاندی‌ها، قبایل ژرمنی یا دیگران آمده‌اند. برخی از آن خدایان اسلاوی دیگر عبارتند از:

      • زاریا– الهه زیبایی
      • Hors – خدای شفابخش و خورشید زمستان
      • Siebog – خدای عشق و ازدواج، شوهر برای Živa
      • Marowit – خدای کابوس ها
      • Pereplut – الهه نوشیدن و تغییر سریع ثروت
      • Berstuk – خدای جنگل و خطرات فراوان آن
      • Juthrbog –خدای ماه
      • Tawais – خدای چمنزارها و نعمتهای خوب
      • کوپالو – خدای باروری
      • دوگودا – الهه باد غرب و همچنین عشق
      • کولیادا – الهه آسمان و طلوع آفتاب
      • Ipabog – خدای شکار
      • Dodola – الهه باران و همسر پرون
      • Sudz – خدای شکوه و سرنوشت
      • Radegast – خدا حاصلخیزی، محصولات زراعی و مهمان نوازی (احتمالاً الهام گرفته از «راداگاست قهوه‌ای» تالکین)
      • Dziewona - الهه باکره شکار، شبیه به الهه رومی دیانا یا الهه یونانی آرتمیس
      • Peklenc – خدای زیرزمینی و عدالت
      • Dzidzilelya – الهه جنسیت، عشق، ازدواج و باروری
      • Krsnik – خدای آتش
      • زمه – الهه زمین (نام تحت اللفظی در اکثر زبانهای اسلاوی به معنای زمین است)
      • Flins – خدای مرگ
      • Matka Gabia – الهه خانه و کانون

      خدایان اسلاو امروز

      اگرچه دین اسلاو برای قرن ها به طور گسترده انجام نشده است، اما اثر مهمی بر فرهنگ هایی که مردم اسلاو در نهایت توسعه یافتند، بر جای گذاشته است. اکثر مسیحیان ارتدکس امروزه ده ها نفر دارند،اگر نگوییم صدها آیین و سنت "مسیحی" که از ریشه های اسلاوی باستانی آنها سرچشمه می گیرد.

      علاوه بر این، حتی امروز نیز خدایان و دین اسلاو به طور کامل فراموش نشده اند - جوامع بت پرست جزئی اینجا و آنجا بی سر و صدا وجود دارند و به طور مسالمت آمیز مراسم خود را انجام می دهند و به خدایان و نیروهای طبیعی خود احترام می گذارند.

      علاوه بر این، بسیاری از آیین ها و مفاهیم اسلاوی در فرهنگ های دیگری زنده هستند که اسلاوهای باستان در کنار آنها زندگی می کردند. قبایل مختلف اسلاو برای حدود یک هزار و نیم در بخش‌های وسیعی از اروپا ساکن بودند و با بسیاری از فرهنگ‌های ژرمنی، سلتیک، اسکاندیناوی، تراکیا، مجارستانی، بلغاری، یونانی-رومی، آوار، پروس و سایر فرهنگ‌ها تعامل داشتند.

      دین و فرهنگ اسلاوی باستانی مانند سلت‌های باستان، چه عمل می‌کردند یا نه، بخشی جدایی‌ناپذیر از DNA کل اروپا هستند.

      مقدونی‌ها

    مجارستان‌ها و بلغاری‌ها نیز امروزه به‌عنوان فرهنگ‌های جزئی اسلاو در نظر گرفته می‌شوند - اولی بخشی از اسلاوهای غربی و دومی از اسلاوهای جنوبی در بالکان هستند.

    دلیل اینکه اکثر محققان این دو قوم و کشور را از بقیه جدا می کنند این است که آنها از قومیت های دیگری یعنی هون ها و بلغارها نیز تشکیل شده اند. اینها قبایل چادرنشین آسیای میانه تیره مو بودند که در قرون پنجم تا هفتم در دوران مهاجرت به اروپا (پس از سقوط امپراتوری روم غربی) وارد اروپا شدند.

    علی رغم قومیت مختلط آنها، بلغارها و مجارها هنوز هم در فرهنگ و هم در شجره نامه خود ریشه های اسلاوی دارند. در واقع، بلغارستان جایی بود که الفبای سیریلیک توسط دو برادر و دانشمند یونانی/بلغاری/اسلاو، سیریل و متدیوس اختراع شد. امروزه، همان الفبای سیریلیک در بسیاری از کشورهای اسلاوی بالا استفاده می شود.

    اما چرا درس تاریخ؟

    زیرا توجه به این نکته مهم است که اسلاوها فقط یک قوم نبودند. مانند سلت های قبل از خود، اسلاوها نسب، زبان و دین مشترک داشتند، اما تفاوت های عمده ای بین آنها وجود داشت، از جمله در خدایان مورد پرستش آنها.

    بنابراین، در حالی که اکثر اسلاوها همه 15 خدا را می پرستیدند. و الهه‌هایی که در زیر به آنها اشاره می‌کنیم، همه آنها را دقیقاً به یک شکل پرستش نمی‌کردند، نام‌های یکسانی برای آنها به کار نمی‌بردند یا آنها را در یک ترتیب سلسله مراتبی در خود قرار نمی‌دادند.پانتئون های مربوطه.

    15 خدای مشهور اسلاو

    جشن سوانتوویت اثر آلفونس موچا (1912). PD.

    ما حتی در مورد مهم ترین خدایان اسلاو هم اطلاعات کمی داریم. واقعاً هیچ دعا یا افسانه اصلی اسلاوی وجود ندارد - فقط تفسیرهایی که قرن ها بعد توسط مسیحیان نوشته شده است. حتی از اطلاعات اندکی که می دانیم، می توانیم چیزهای زیادی در مورد مردم اسلاو و جهان بینی آنها تشخیص دهیم.

    خدایان اسلاوی بسیار طبیعی و معنوی هستند، همانطور که در مورد بسیاری از ادیان باستانی دیگر وجود دارد. این خدایان نماینده نیروهای طبیعت مانند باد، باران، آتش و چهار فصل و همچنین مفاهیم انتزاعی و معنوی مانند نور و تاریکی، عشق و نفرت، باروری و مرگ و غیره هستند.

    علاوه بر این، واضح است که خدایان اسلاو یک دوگانگی ذاتی برای آنها دارند. بسیاری از خدایان اسلاو معرف متضادهای ظاهری مانند مرگ و تولد دوباره یا روشنایی و تاریکی هستند. این به این دلیل است که اسلاوها طبیعت چرخه‌ای دنیای اطراف خود را تشخیص دادند - بهار که از زمستان می‌آید و زندگی جدید از مرگ می‌آید. خوب یا بد، فقط بخش جدایی ناپذیر دنیای طبیعی اطراف مردم اسلاو است.

    1. پرون - خدای اسلاوی تندر و جنگ

    احتمالاً معروف ترین خدای اسلاو، پروون خدای اصلی در اکثر پانتئون های اسلاو است. او هست یک خدای رعد و برق ، صاعقه و جنگ، و اغلب با درخت بلوط مرتبط است. او هر دو خدایان نوردیک ثور و اودین را نمایندگی می کند، اگرچه هنوز ارتباط مستقیمی ایجاد نشده است. رشته کوه پیرین در بلغارستان به نام او نامگذاری شده است.

    2. لادا - الهه زیبایی و عشق

    لادا به طور گسترده در فصل بهار به عنوان الهه عشق، زیبایی و حامی اصلی عروسی ها پرستش می شود. او یک برادر دوقلو به نام لادو دارد، اما این دو اغلب به عنوان دو بخش از یک موجودیت کلی در نظر گرفته می شوند - یک مفهوم کاملاً رایج در ادیان اسلاو. برخی از مردم اسلاو لادا را به عنوان یک الهه مادر می پرستیدند در حالی که برخی دیگر او را به عنوان یک دوشیزه می دیدند. در هر صورت، او کاملاً شبیه فریجا الهه عشق و باروری اسکاندیناوی است.

    3. Belobog and 4. Czernobog – The Gods of Light and Darkness

    این دو خدا در سالهای اخیر با رمان محبوب خدایان آمریکایی اثر نیل گیمن و سریال تلویزیونی در غرب محبوب شده اند. همین نام ما Belobog و Czernobog را با هم ذکر می کنیم زیرا، درست مانند لادا و لادو، آنها به عنوان دو موجود مجزا و در عین حال ذاتاً مرتبط دیده می شوند.

    بلوبوگ خدای نور است و نام او به معنای واقعی کلمه به عنوان "خدای سفید" ترجمه می شود. از سوی دیگر، نام Czernobog به عنوان "خدای سیاه" ترجمه می شود و او به عنوان خدای تاریکی در نظر گرفته می شود. دومی به عنوان نمایانگر بخش شیطانی و تاریک زندگی، به عنوان یک شیطان در نظر گرفته شدفقط بلا و بدبختی آورد از سوی دیگر، بلوبوگ خدای پاک و کاملاً خوبی بود که تاریکی برادرش را جبران کرد.

    در حالی که برخی از محققان استدلال می‌کنند که بلوبوگ اغلب به طور جداگانه مورد تجلیل و تجلیل قرار می‌گرفت، اکثریت موافقند که این دو همیشه دست به دست هم داده‌اند. . این دو به سادگی به عنوان دوگانگی اجتناب ناپذیر از زندگی در نظر گرفته می شوند. بنابراین، اگر و زمانی که مردم Belobog را بدون برادرش جشن می‌گرفتند، احتمالاً به دلیل تمایل آنها به تمرکز بر چیزهای خوب در زندگی بود.

    5. ولز – مار در حال تغییر شکل و خدای زمین

    یک دشمن پرون، ولس نیز تقریباً در تمام پانتئون های اسلاوی یافت می شود. او معمولا به عنوان خدای طوفان ها نیز در نظر گرفته می شود، با این حال، ولز اغلب به عنوان یک مار غول پیکر به تصویر کشیده می شود. در آن شکل، او سعی می‌کند از درخت بلوط مقدس پرون بالا برود و مخفیانه وارد قلمرو خدای رعد و برق شود.

    اما شکل مار تنها شکل ولز نیست. او اغلب در شکل انسان‌نمای الهی خود نیز ظاهر می‌شود، اما او نیز یک شکل‌دهنده است. در شکل مار خود، او اغلب موفق می شود برخی از دارایی های پرون را بدزدد یا همسر و فرزندانش را ربوده و آنها را به دنیای زیرین بکشاند.

    6. دزبوگ – خدای باران، آتش سوزی و اقبال خوب است

    یکی دیگر از شیفترهای معروف، دزبوگ یا داژدبوگ، خدای اقبال و فراوانی است. او همچنین هم با باران و هم با آتش یک اجاق در ارتباط است. نام او مستقیماً به معنای "خدا دادن" ترجمه می شود و او بودتوسط اکثر یا تمام قبایل اسلاو پرستش می شود. به نظر می‌رسد ارتباط او با باران و آتش در رابطه با ظرفیت‌های «دادن» آنها باشد - باران به زمین زندگی می‌بخشد و آتش اجاق در ماه‌های سرد زمستان گرما می‌بخشد.

    7. زوریا - الهه تثلیث غروب، شب و سپیده دم

    مثل دیگر خدایان اسلاوی، زوریا اغلب با دو شخصیت متفاوت به تصویر کشیده می شود - شخصیت غروب و سپیده دم. در واقع، در برخی از اسطوره ها، او شخصیت سومی نیز دارد - شخصیت شب بین غروب و سپیده دم.

    هر یک از این زوریاها نیز نام خاص خود را دارند. Zorya Utrennjaja (یا Zorya of the Morning) کسی است که هر روز صبح دروازه های بهشت ​​را باز می کند تا خورشید طلوع کند. پس از غروب خورشید، زوریا وچرنجا (Zorya Vechernjaja) دروازه‌های بهشت ​​را می‌بندد.

    سومین جنبه الهه، زمانی که از او نام برده می‌شود، زوریا پولونوچنایا (Zorya of Midnight) است. او هر شب مراقب آسمان ها و زمین بود. با هم، دو یا سه جنبه الهه اغلب به عنوان خواهر به تصویر کشیده می شوند

    اگرچه قرار است از قسمت های مختلف روز مراقبت کنند، شایان ذکر است که نام اصلی آنها - زوریا - به عنوان سپیده دم، شفق قطبی ترجمه می شود. ، یا در اکثر زبان های اسلاوی می درخشد. بنابراین، یک بار دیگر، حتی اگر این الهه تثلیث نشان دهنده جنبه های مختلف و متضاد زندگی است، مردم اسلاو همچنان بر بخش مثبت خدایان تمرکز کردند.هویت.

    تثلیث زوریا همچنین در رمان خدایان آمریکایی نیل گیمن و مجموعه تلویزیونی بعدی بر اساس این کتاب به تصویر کشیده شد.

    8. موکوش - الهه باروری اسلاوی

    یکی از بسیاری از الهه های باروری در اساطیر اسلاو، موکوش همچنین یک شخصیت مادر است و به عنوان خدای محافظ برای همه زنان پرستش می شد. او با اکثر فعالیت های سنتی زنانه مانند بافندگی، ریسندگی، پخت و پز و شستشو همراه است. او همچنین مراقب زنان در هنگام زایمان بود.

    به ویژه در میان اسلاوهای شرقی، آیین موکوش به عنوان الهه باروری به ویژه برجسته و آشکار بود. در آنجا، او فقط یک الهه باروری نبود، بلکه الهه جنسیت نیز بود. بیشتر محرابهای او شامل دو سنگ غول پیکر به شکل سینه بود و اغلب او را در حالی که در هر دست فالوس نگه داشته بود به تصویر کشیده می شد.

    9. Svarog - خدای آتش و آهنگر

    Svarog یک خدای خورشیدی در بیشتر فرهنگ های اسلاو و همچنین خدای آتش و آهنگر است. او اغلب با خدای یونانی هفائستوس مشابهت دارد، اما این مقایسه ها عدالت را برای سواروگ انجام نمی دهد. در اساطیر اسلاو، سواروگ اغلب به عنوان نه «فقط» خدای خورشید، بلکه به عنوان یک خدای خالق نیز شناخته می‌شود - در ساخت او بود که زمین خلق شد. پرون به یک خدای پدرسالار عالی تبدیل شد. افسانه هایی نیز وجود دارد که ادعا می کنند سواروگ جهان را در خواب خلق کرده است. و یکبارسواروگ بیدار می شود، جهان از هم می پاشد.

    10. Marzanna یا Morana – الهه زمستان، مرگ، برداشت و تولد دوباره

    Marzanna، در لهستانی، یا Morana، Marena، یا فقط Mara، در اکثر زبان های اسلاوی دیگر، الهه زمستان و مرگ است. با این حال، در سبک اسلاوی واقعی، او همچنین الهه برداشت پاییز و همچنین تولد دوباره بهاری زندگی است.

    به عبارت دیگر، مورانا الهه شیطان معمولی مرگ نیست، بلکه یک اسلاوی دیگر است. نمایش چرخه زندگی در واقع، اسلاوها همچنین معتقد بودند که مورانا خود نیز در سرمای زمستان می میرد و مانند الهه باروری لادا دوباره متولد می شود. مردم حتی مجسمه هایی از مورانا می ساختند تا در زمستان بسوزند یا غرق شوند تا الهه دوباره در بهار آینده در درختان رشد کند.

    11. ژیوا – الهه عشق و باروری

    ژیوا یا ژیوا الهه زندگی، عشق و باروری است. نام او مستقیماً به عنوان "زندگی" یا "زنده" ترجمه می شود. با این حال، در حالی که الهه به نام خود مشهور است، در واقع اطلاعات کمی در مورد او وجود دارد. بیشتر آنچه دانشمندان بر آن اتفاق نظر دارند صرفاً از نام او گرفته شده است. برخی حتی فکر می کنند که ژیوا صرفاً نام دیگری برای الهه باروری موکوش است.

    12. Svetovid - خدای هر دو باروری و جنگ

    خدای فراوانی و همچنین باروری و جنگ، Svetovid یکی دیگر از آن خدایان به ظاهر متناقض اسلاوی است. او همچنین همانطور که به نظر می رسد کاملاً محلی استاکثراً در جزیره روگن در آلمان پرستش شده‌اند.

    سوتووید همچنین از این نظر منحصربه‌فرد بود که چهار سر داشت – دو سر به آینده و دو سر به گذشته. برخی مجسمه‌ها نیز هر چهار سر را به تصویر می‌کشیدند که در چهار جهت جهان نگاه می‌کردند و بر سرزمین او و همچنین فصول جهان نظارت داشتند.

    13. Triglav - ملغمه سه سر خدایان اسلاو

    نام Triglav به معنای واقعی کلمه به عنوان "سه سر" ترجمه می شود. مهمتر از آن، با این حال، این یک خدای واحد نیست. در عوض، این سه خدای اصلی در پانتئون اسلاو است. برای پیچیده تر کردن همه چیز، هویت این سه خدا از یک قبیله اسلاو به طایفه دیگر متفاوت است.

    اغلب، سه خدایی که تریگلاو را تشکیل می دهند عبارتند از Perun، Svarog، و Dzbog - حاکم، خالق، و بخشنده با این حال، Dzbog اغلب با Veles یا Svetovid جایگزین می شود.

    14. یاریلو - خدای بهار، پوشش گیاهی و باروری

    یاریلو نیز مانند مورانا، خدای باروری بود که اعتقاد بر این بود که هر زمستان می میرد تا در بهار دوباره متولد شود. نام او هم به معنای "بهار" و "تابستان" و هم "قوی" و "خشمگین" است.

    یاریلو همچنین پسر خدای رعد و برق پرون بود - به طور دقیق، دهمین پسر او و همچنین. پسر گمشده اش طبق آنچه از افسانه یاریلو، دشمن پرون، می دانیم، خدای مار، Veles، دهمین پسر دشمن خود را ربود و او را به قلمرو خود در سرزمین خود آورد.

    استفان ریس یک مورخ است که در نمادها و اساطیر تخصص دارد. او چندین کتاب در این زمینه نوشته است و آثارش در مجلات و مجلات سراسر جهان به چاپ رسیده است. استفن که در لندن به دنیا آمد و بزرگ شد، همیشه به تاریخ عشق می ورزید. در کودکی، ساعت‌ها به بررسی متون باستانی و کاوش در خرابه‌های قدیمی می‌پرداخت. این امر باعث شد که او به دنبال تحقیقات تاریخی باشد. شیفتگی استفان به نمادها و اساطیر از این اعتقاد او ناشی می شود که آنها اساس فرهنگ بشری هستند. او معتقد است که با درک این اسطوره ها و افسانه ها می توانیم خود و دنیای خود را بهتر بشناسیم.