فهرست مطالب
گزارشهای تاریخی و رسانههای جمعی تصویری متمایز از آنچه وایکینگها بودند ساختهاند: مردان و زنان ریشدار و ماهیچهای پوشیده از پوست و خز که مشروب مینوشیدند، دعوا میکردند و گهگاه برای غارت دوردست به سفرهای دریایی میرفتند. روستاها.
همانطور که در این مقاله خواهیم دید، نه تنها این توصیف نادرست است، بلکه چیزهای بیشتری در مورد اینکه وایکینگ ها چه کسانی بودند و چرا هنوز هم امروز مهم هستند، وجود دارد.
کجا آیا وایکینگ ها از آنجا آمده اند؟
آنگلوساکسون کرونیکل ، مجموعه ای از سالنامه های تاریخی انگلیسی در اواخر قرن نهم، اولین ورود وایکینگ ها به جزایر بریتانیا را در سال 787 پس از میلاد گزارش می دهد:
«امسال شاه برتریک ادبورگا دختر آفا را به همسری گرفت. و در روزگار او اولین سه کشتی مردمان شمالی از سرزمین دزدان آمدند. ریو (30) سپس به آنجا سوار شد و آنها را به شهر پادشاه می برد. زیرا او نمی دانست آنها چه هستند. و آنجا کشته شد. اینها اولین کشتی های مردان دانمارکی بودند که به دنبال سرزمین ملت انگلیسی بودند.
این نشان دهنده آغاز به اصطلاح "عصر وایکینگ ها" بود که تا زمان فتح نورمن ها به طول انجامید. 1066. این همچنین افسانه سیاه وایکینگ ها را به عنوان یک قبیله بی رحم و آشفته از بت پرستان آغاز کرد که فقط به غارت و کشتن مردم اهمیت می دادند. اما آنها واقعاً چه کسانی بودند و در بریتانیا چه میکردند؟از طریق دریا از اسکاندیناوی (دانمارک مدرن، سوئد و نروژ) وارد شد. آنها همچنین اخیراً جزایر کوچکی در اقیانوس اطلس شمالی مانند ایسلند، جزایر فارو، شتلند و اورکنی را مستعمره کرده بودند. آنها به شکار، ماهیگیری، کشت چاودار، جو، گندم و جو می پرداختند. در آن آب و هوای سرد، بز و اسب را نیز گله می کردند. این مردمان شمالی در جوامع کوچکی زندگی میکردند که توسط سردارانی اداره میشد که از طریق نشان دادن شجاعت در نبردها و کسب اعتبار در میان همتایان خود به آن مقام دست یافتند.
افسانهها و داستانهای وایکینگها
برخی از سوء استفادههای روسای وایکینگها عبارتند از در سگاس یا تاریخهای ایسلندی که به زبان نورس باستان نوشته شده است، به تفصیل شرح داده شده است. با این حال، نه تنها افراد واقعی در داستانهای آنها حضور داشتند، بلکه موجودات و خدایان اسطورهای عجیب نیز به چشم میخورد.
کل جهان پر از ترولها، غولها، خدایان و قهرمانان در مجموعه ادبیات دیگری به نام eddas توصیف شده است. طبقات مختلفی از خدایان در ادداها توصیف شده است که مهمترین آنها Æsir و Vanir است. ایسیرها اساساً جنگ طلب بودند و در آسگارد زندگی می کردند. از سوی دیگر، وانیرها صلحجویانی بودند که در واناهایم، یکی از نه قلمرو کیهان، ساکن بودند.
خدایان و الهههای وایکینگ
خدایان وایکینگ اودین و ثور (از چپ به راست)
Odin، Allfather ، برترین خدا در اساطیر وایکینگ ها بود. اعتقاد بر این بود که او یکپیرمرد بسیار خردمندی که وقتی جنگ قریب الوقوع بود به او زنگ زدند. اودین همچنین خدای مردگان، شعر و جادو بود.
در رده های بالای Æsir ما Thor ، پسر اودین را می یابیم. قوی ترین و برتر در میان همه خدایان و انسان ها. او خدای رعد و برق، کشاورزی و محافظ بشریت بود. ثور اغلب به عنوان یک قاتل غول پیکر به تصویر کشیده می شد. ثور Æsir را در نبرد آنها با غولها ( Jötunn ) رهبری کرد که نسل بشر را تهدید به نابودی میکردند. البته ثور و قبیله اش توانستند غول ها را شکست دهند و بشریت نجات یافت. او همچنین از Asgard ، قلمرو خدایان دفاع کرد.
Freyr و Freyja ، یک برادر و خواهر دوقلو، اگرچه عموماً به عنوان Æsir شناخته میشوند، در میان هر دو قبیله زندگی میکردند. یک نقطه یا آن نقطه فریجا الهه عشق، باروری و طلا بود. گفته میشود که او سوار بر ارابهای میشد که توسط گربهها کشیده میشد و خرقهای پر پوشیده بود. برادرش فریر خدای صلح، باروری و آب و هوای خوب بود. او به عنوان جد خاندان سلطنتی سوئد شناخته می شود.
به غیر از این خدایان اصلی، وایکینگ ها چندین خدای مهم دیگر نیز داشتند که همگی در زندگی روزمره آنها نقش داشتند.
موجودات فراطبیعی دیگر
در ادداها موجودات غیرانسانی بسیار بیشتری وجود داشتند، از جمله norns ، که سرنوشت همه موجودات زنده را کنترل می کردند. والکری ها، جنگجویان زن زیبا و قوی که شخصاً توسط اودین انتخاب شده بودندالتیام هر زخمی؛ الف ها و کوتوله هایی که گهگاه در زیر زمین زندگی می کردند و به عنوان معدنچی و آهنگر کار می کردند.
این نوشته ها همچنین از جانوران متعددی مانند Fenrir ، گرگ هیولا، Jörmungandr ، صحبت می کنند. مار دریایی غول پیکری که جهان را احاطه کرده بود، و راتاتوسک، سنجابی که در درختی در مرکز جهان زندگی می کرد.
سفرهای وایکینگ
تصویر قرن دوازدهم وایکینگ های دریایی دامنه عمومی
وایکینگ ها ملوانان ماهری بودند و از قرن 8 تا 12 بیشتر جزایر اقیانوس اطلس شمالی را مستعمره کردند. دلایل خروج آنها از خانه خود در اسکاندیناوی برای اقامت در خارج هنوز موضوع بحث است.
تحقیقات کمی در مورد علت این گسترش و کاوش فراتر از مرزهای اسکاندیناوی آنها انجام شده است. دلیل ذکر شده اغلب انفجار جمعیت و در نتیجه کمبود زمین بود. امروزه، این فرضیه مهاجرت اجباری به دلیل فشار جمعیت تا حد زیادی کنار گذاشته شده است، زیرا مطالعات نشان می دهد که زمین های کافی در وطن آنها وجود داشت.
به احتمال زیاد، این مهاجرت ها شرکت هایی بودند که توسط روسای محلی رهبری می شدند که احساس می کردند قدرت با رقابت همسایگان قدرتمند یا دیگر حاکمان که می خواستند قلمرو خود را در یک پادشاهی متحد کنند، کاهش می یابد. سرداران تصمیم گرفتند به دنبال سرزمین های جدید در آن سوی دریا بگردند.
وایکینگ ها برای اولین بار در ایسلند ساکن شدند.قرن نهم، و از آنجا به گرینلند رفت. آنها همچنین جزایر شمالی و سواحل اقیانوس اطلس شمالی را کاوش کردند، از جنوب به آفریقای شمالی، شرق به اوکراین و بلاروس رفتند و در بسیاری از سرزمین های مدیترانه و خاورمیانه ساکن شدند.
اکسپدیشن معروف لیف اریکسون، پسر اریک قرمز، آمریکای شمالی را کشف کرد و در نیوفاندلند، کانادا کمپ ایجاد کرد.
تاثیر وایکینگ ها بر فرهنگ مدرن
ما چیزهای زیادی را مدیون وایکینگ ها هستیم. فرهنگ ما مملو از کلمات، اشیا و مفاهیمی است که از نورسمن ها به ارث برده ایم. آنها نه تنها پیشرفت های زیادی در فن آوری قایقرانی ایجاد کردند، بلکه قطب نما را نیز اختراع کردند. از آنجایی که آنها نیاز داشتند مسافت های طولانی را از طریق میدان های برفی طی کنند، اسکی را اختراع کردند.
نوردی قدیم تأثیری ماندگار بر زبان انگلیسی داشت که اکنون در سراسر جهان گسترش یافته است. هنوز هم می توان آن را در کلماتی مانند پا، پوست، خاک، آسمان، تخم مرغ، بچه، پنجره، شوهر، چاقو، کیف، هدیه، دستکش، جمجمه، و گوزن شمالی تشخیص داد.
شهرک هایی مانند یورک (' Horse Bay'، در اسکاندیناوی قدیم)، و حتی روزهای هفته با استفاده از کلمات نورس قدیم نامگذاری می شوند. به عنوان مثال، پنجشنبه، به سادگی «روز ثور» است.
در نهایت، اگرچه ما دیگر از رون ها برای برقراری ارتباط استفاده نمی کنیم، شایان ذکر است که وایکینگ ها یک الفبای رونیک ایجاد کردند. این شامل کاراکترهای دراز و تیز بود که به راحتی روی سنگ حک می شد. اعتقاد بر این بود که رونزها دارای قدرت جادویی هستندهمچنین به عنوان یک نوع نوشتار مقدس در نظر گرفته میشد که برای محافظت از متوفی هنگام حک شدن بر روی مقبره کسی تعیین شده بود.
پایان عصر وایکینگها
وایکینگها هرگز در نبرد تسخیر نشدند یا تحت تسلط یک نیرومند قرار نگرفتند. ارتش دشمن آنها مسیحی شدند. کلیسای مقدس روم در قرن یازدهم اسقفهایی را در دانمارک و نروژ تأسیس کرده بود و دین جدید به سرعت در سراسر شبه جزیره گسترش یافت.
مسیونرهای مسیحی نه تنها کتاب مقدس را آموزش میدادند، بلکه متقاعد شدند که باید به طور کامل ایدئولوژی ها و سبک زندگی مردم محلی را تغییر دهید. همانطور که مسیحیت اروپایی پادشاهی های اسکاندیناوی را جذب کرد، حاکمان آنها سفر به خارج از کشور را متوقف کردند و بسیاری از آنها از جنگ با همسایگان خود دست کشیدند. بخش مهمی از اقتصاد قدیمی وایکینگ ها. بردن اسیران به عنوان برده سودمندترین بخش حمله بود، بنابراین این عمل در نهایت در اواخر قرن یازدهم به کلی کنار گذاشته شد.
یک چیزی که تغییر نکرد، قایقرانی بود. وایکینگها به جسارت در آبهای ناشناخته ادامه دادند، اما با اهداف دیگری غیر از غارت و غارت. در سال 1107، سیگورد اول نروژی گروهی از صلیبی ها را گرد هم آورد و آنها را به سمت شرق دریای مدیترانه برد تا برای پادشاهی اورشلیم بجنگند. سایر پادشاهان و مردمان اسکاندیناویدر جنگهای صلیبی بالتیک در طول قرنهای 12 و 13 شرکت کردند.
Wrapping Up
وایکینگها نه بتهای تشنه به خون بودند که در منابع انگلیسی به تصویر کشیده شدهاند، نه مردمان وحشی و عقب ماندهای که فرهنگ عامه توصیف میکند. . آنها دانشمندان، کاشفان و متفکران بودند. آنها برخی از بهترین ادبیات تاریخ را برای ما به یادگار گذاشتند، اثر خود را در فرهنگ لغات ما گذاشتند، و نجاران و کشتیسازان ماهری بودند.
وایکینگها اولین مردمی بودند که به اکثر جزایر اقیانوس اطلس شمالی رسیدند و حتی موفق شدند آمریکا را قبل از کلمب پیدا کنید. امروز، ما همچنان به سهم بیارزش آنها در تاریخ بشریت اعتراف میکنیم.